بی درمان ؛ بدون درمان. بی علاج و بی دوا. بی چاره. علاج ناشدنی : علم درّیست نیک با قیمت جهل دردیست سخت بی درمان. ؟ ( از تاج المآثر ) . رجوع به بیدرمان در ردیف خود و درد بی درمان ذیل دردشود.
همه چیز ( باطل - عاطل - . . ) قابل اصلاح هست؛ بجز دو رو ودروغگو وبددهان! لاعلاج وغیر قابل علاج ولا اصلاح ولا تعدیل. . .