بی درمان

/bidarmAn/

    incurable
    irremediable

مترادف ها

incurable (صفت)
بی چاره، بی درمان، بهبودی ناپذیر، علاج ناپذیر

immedicable (صفت)
درمان ناپذیر، بی درمان، بهبود ناپذیر

irremediable (صفت)
بی درمان، چاره نا پذیر، غیر قابل استرداد

پیشنهاد کاربران

بی درمان ؛ بدون درمان. بی علاج و بی دوا. بی چاره. علاج ناشدنی :
علم درّیست نیک با قیمت
جهل دردیست سخت بی درمان.
؟ ( از تاج المآثر ) .
رجوع به بیدرمان در ردیف خود و درد بی درمان ذیل دردشود.
همه چیز ( باطل - عاطل - . . ) قابل اصلاح هست؛
بجز دو رو ودروغگو وبددهان!
لاعلاج وغیر قابل علاج ولا اصلاح ولا تعدیل. . .