محکم، بسته، سرمازده، یخ زده، منجمد یا یخ زده، بی حرکت، بدون ترقی، غیر قابل پرداخت تاانقضا مدت
otiose(صفت)
مهمل، بی سود، بی مصرف، بی حرکت، بی نفع
static(صفت)
ساکن، راکد، بی حرکت، ایستاده، ایستا، وابسته به اجسام ساکن
stationary(صفت)
ساکن، بی تغییر، بی حرکت، ایستا، لایتغیر، استاده
motionless(صفت)
ساکن، بی حرکت
immobile(صفت)
ثابت، بی حرکت، بی جنبش، جنبش ناپذیر
unmoved(صفت)
بی حرکت
moveless(صفت)
بی حرکت
stabile(صفت)
بی حرکت، مستقر و پایدار، بدون حرکت، مقاوم در برابر فلز خوردگی
پیشنهاد کاربران
جماد
راکد
راکد . . . . لس . . ساکن . . . .
inert ساکن بی تحرک بی حرکت The inert figure of a man could be seen lying in the front of the car هیکل یه آدم ساکن درازکشیده جلو ( چرخ ) اون ماشین دیده میشد