bravura
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
جسارت، گستاخی، بی پروایی، بی باکی، مروت
جسارت، بی پروایی، بی باکی، تهور
جسارت، خود سری، بی باکی
پیشنهاد کاربران
تَهَوُّر
ناباکی . ( حامص مرکب ) بی باکی . تهور. جسارت . بی احتیاطی . بی پروائی . باک نداشتن . نترسی . بی احتیاطی . دلیری : و او کودکی بیست و دو ساله بود و در سیاست و ناباکی و تدبیر پادشاهی بغایت کمال بود. ( کتاب النقض ص 385 ) . همه ٔ عاقلان دانند که تو شاه اسکندری [ نه رسول او ] . . . این چنین ناباکی بسیار مکن که کارها همه وقت راست نیاید. ( اسکندرنامه نسخه ٔ خطی سعید نفیسی ) .
... [مشاهده متن کامل]
الهی نگیری به ناباکیم
که آلوده دامن ز ناپاکیم .
نزاری قهستانی ( دستورنامه ٔ چ روسیه ص 74 ) .
... [مشاهده متن کامل]
الهی نگیری به ناباکیم
که آلوده دامن ز ناپاکیم .
نزاری قهستانی ( دستورنامه ٔ چ روسیه ص 74 ) .
صرامت
بی پروایی، تهور، جرات، جسارت، دلاوری، زرنگی، شجاعت، شهامت، گستاخی، نترسی، دلیری
دلیری
رشادت
تهور
تیوا