برانداختن، لغو کردن، خنثی نمودن، خنثی کردن، بی اثر کردن، بهم زدن
باطل کردن، خنثی کردن، خراب کردن، بی اثر کردن، باز کردن، واچیدن، بیابرو کردن
باطل کردن، بی اثر کردن، باطل شدن، خارج شدن، بیرون ریختن، پوچ کردن، دفع شدن، از درجه اعتبار ساقط کردن
خنثی کردن، بی اثر کردن، عمل متقابل کردن
خنثی کردن، دفع کردن، بی اثر کردن، فلز را ورقه کردن
از اثر انداختن، بی اثر کردن، ناکنش ور کردن، بی خاصیت کردن
بی اثر کردن، ناتوان کردن، سست کردن، بی رگ کردن، بی حال کردن، جسما ضعیف کردن