بی اثر

/bi~asar/

    feckless
    flimsy
    impotent
    ineffective
    ineffectual
    inert
    otiose
    useless
    void
    null

فارسی به انگلیسی

بی اثر سازی
nullification

بی اثر کردن
abrogate, deactivate, frustrate, inactivate, negate, neutralize, nullify

بی اثر کننده
neutralizer

مترادف ها

ineffective (صفت)
بی نتیجه، بیهوده، بی اثر، بی فایده، غیر موثر

ineffectual (صفت)
بی نتیجه، بیهوده، بی اثر، بی فایده، غیر موثر

futile (صفت)
خنثی، پوچ، بیهوده، عاری از فایده، عاطل، بی اثر، بی فایده، باطل، عبی

indifferent (صفت)
لا ابالی، لا قید، بی علاقه، بی اثر، بی حال

trackless (صفت)
بیراهه، بی اثر، بی نشان، بی رد پا، بی جاده، بی ریل

inefficacious (صفت)
نا سودمند، بی اثر، بی فایده، بی خاصیت

inactive (صفت)
سست، تنبل، بی کاره، بی اثر، بی جنبش، غیر فعال، بدون فعالیت، کساد، ناکنش ور، بی حال

feckless (صفت)
سست، بی اثر

nugatory (صفت)
پوچ، بی اثر، ناچیز، منفی

null-and-void (صفت)
بی اثر، باطل و بی اثر

traceless (صفت)
بی اثر، بی نشان

پیشنهاد کاربران

بی هنایش
گم ، نیست ، ناپیدا
ناکارا، ناکارآمد، بی بازده، بیهوده، بی نشان
بدون فایده ، بدون تغییر دادن
بیخود
بیخودی
بیجا
بی اثر. :. خنثی
نافرجام

بپرس