بی ابرو کردن


    scandalize
    derogation
    to disgrace
    to dishonour
blot

    denigrate
    discredit
    disparage
    foul
    shame
    smirch

مترادف ها

undo (فعل)
باطل کردن، خنثی کردن، خراب کردن، بی اثر کردن، باز کردن، واچیدن، بیابرو کردن

پیشنهاد کاربران

معنی ضرب المثل - > سکه یک پول سیاه کردن
خفیف و بی آبرو کردن، بی حرمت و بی ارزش نمودن ( در حد بی ارزشی یک پول سیاه ) .
شلوار کسی را کندن ؛ شلوار او را بیرون کردن.
کنایه است از بی آبرو کردن و رسواساختن کسی و مغلوب و منکوب کردن او. این لفظ که بصورت دشنام در نزاعها بمیان می آید، معمولاً صورت تهدید دارد. گاه نیز بر سبیل بیان ماوقع ممکن است کسی رفتار سخت و شدید خود را با طرف خود به کندن و درآوردن شلوار طرف تعبیر کند. گاه نیز به جای شلوار لفظ �تنبان � استعمال میشود و در نزاعها گاه عملاً نیز شلوار خصم را پاره میکنند. ( از فرهنگ لغات عامیانه ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- شلوارکن کردن ؛ شلوار کسی را کندن. ( فرهنگ لغات عامیانه ) . رجوع به ترکیب شلوار کسی را کندن شود.

دمغ کردن
Disgrace بی آبرو کردن . بی آبرویی
Dishonor
Discredit

بپرس