بی

/bi/

    without
    a-
    ex-
    in-
    less _
    minus
    non-
    tight

فارسی به انگلیسی

بی اب
dry, waterless, straight

بی اب و علف
barren
arid, gaunt, inhospitable

بی اب و علفی
aridity

بی ابر
cloudless, serene, fair

بی ابرو
notorious, disgraced, impudent, disgraceful, dishonorable

بی ابرو کردن
scandalize, derogation, to disgrace, to dishonour
blot, denigrate, discredit, disparage, foul, shame, smirch

بی ابرویی
disgrace, impudence, odium, smirch, blot, discredit, dishonor, infamy, notoriety, opprobrium, shame

بی ابری
serenity

بی ابهام
well-defined

بی ابی
dryness

بی اتکا
unbacked

بی اثر
feckless, flimsy, impotent, ineffective, ineffectual, inert, otiose, useless, void, null

بی اثر سازی
nullification

بی اثر کردن
abrogate, deactivate, frustrate, inactivate, negate, neutralize, nullify

بی اثر کننده
neutralizer

بی اثری
flimsiness, futility, ineffectiveness

بی اجازه
unauthorized

بی اجازه داخل شدن
invade

بی احترامی
disrespect, dishonour, desecration, indignity, irreverence

بی احترامی به مقدسات
profanity

مترادف ها

without (حرف اضافه)
بدون، بی

پیشنهاد کاربران

برای کاربر " محسن نقدی" :
"بی" در زبانِ اوستاییِ جوان به چمِ " دو" و عملگرِ پیشوندیِ " دو" بوده است.
ai = سانسکریت
S = سغدی
mp = پارسیِ میانه
np = پارسیِ نوین
j و YAv = اوستاییِ جوان
OAv = اوستاییِ کهن
PDw = پامیری
, . . .
بیبیبیبیبی
واژه بی
معادل ابجد 12
تعداد حروف 2
تلفظ bi
نقش دستوری اختصار
ترکیب ( پیشوند ) [پهلوی: bē] ‹ابی›
آواشناسی bi
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
لغت نامه دهخدا
ای دل آن شاه سوی بی سویی است
خلق هرسو دند تو کم دو
پیشوند نایِش،
نایش = نفی، نفی کردن،
پیشوند "بی" همیشه در آغاز نام می آید و [نداشتنِ] چیزی را نمایان می کند، این پیشوند، نام را به فروزه ( صفت ) دگرش می دهد:
بیکار، بی نیاز، بی دست وپا، بیهوش، بی فرهنگ، بیجان و. . . ، برای نمونه بی نیاز=کسی که نیاز ندارد.
...
[مشاهده متن کامل]

پیشوند "نا" هم پیشوند نایش است و [نبودنِ] حالتی را نمایان می سازد، درآغاز فروزه آمده وآن را به فروزه ای نایسته ( منفی ) دگرگون می کند:
ناروا، ناخوش، نادرست، نازیبا، نامرد ( ناجوانمرد ) ، ناشناخته و. . . ، برای نمونه نازیبا=زیبا نبودن ( کسی یا چیزی )

Beyond به بندری برای بِی چه ( برای چی )
بی از
یکی اینکه واژه بدون عربی هست و فارسی نیست
دوم اینکه معادل واژه بدون در فارسی پیشوند بی است که از واژگان هندواروپایی است و از تغییر یافته واژه اپی در اوستایی و پارسی باستان هست
این همه ادعای زبان ترکیتون میشه
...
[مشاهده متن کامل]

حتی پیشوند منفی ساز هم ندارین
ضمیر اول شخص ترکی هم که همون واژه من فارسیه
ضمیر سوم شخصتون هم که همون اونلر هست که فقط لر ترکیه
و. . . .

بی پیشوند منفی ساز فارسی که در گذشته اپی بوده
بی = بیک برابر با اما و ولی -
بیک میخواهد تا پاک کند شمارا
ترجمه بلعمی از تفسیر طبری
فاکثرهم الناس لایشکرون
و بی گویشترین مردمان شکر نمیگذارند - گویش = بیش
بی : باشد
پدیدآرنده ی روز و شب و خلق
کهبرهربنده او روزی رسان بی
( در اینجا معنی باشد می دهد )
در زبان لری جنوبی به معنای بود هست
به لرهای استان فارس ، کهگیلویه و بویراحمد ، بوشهر لرهای جنوبی میگن
دیوان لغات الترک یک کتاب جعلی است که تندروان پانترک زمان عثمانی ساختندش و گفتند گم بوده تازه پیدا شده - ولی از انجا که ساختگی بود ان را به نام خلیفه عباسی تقدیم کرده که اصلا چنان خلیفه ای نبوده دوم مدعی شده که امیر بودم و کتاب را به خلیفه تقدیم کردم اصلا همچین امیری وجود نداشته دیگر انکه شعری اورده که ترکان را مسلمان فرض کرده و کافران را تات حال انکه ان موقع هنوز بیشتر ترکان مسلمان نشده بودند خصوصا در کاشغر هیچ ترکی مسلمان نبود - ترکان سلجوقی و قره خانی هم اواخر قرن چهار بعد از ۳۹۲ مسلمان شدند انهم تعداد کمی از انها - و مثلا سلجوقی ها افتخارشون این بود که سلجوق اخر عمرش مسلمان شده از اولین مسلمان ترک هست و با کافران جنگیده - دیگر انکه در کتاب از چیزهایی نامبرده که قرن ۱۷ میلادی درست شدند - سپس چگونه کسی درباره ترکی و لهجه ها و گویشهایش میخواد کتاب بنویسد و به عربی می نویسد از همه مسخره تر اینکه عربی ان عربی معاصر هست و نه عربی هزار سال پیش.
...
[مشاهده متن کامل]

حالا نمی دونم چجوری بیک رو به بی میچسبونن خدا میدونه.
《بی》پیشوند مانند=بی جان، بی کار ( بدون کار )
《بی》پسوند=کار بی ( کار بود )
هر دو مخفف شده ی ( بود، و بِدون ) هستند.
🚫وبه هیچ گونه ترکی نیستند🚫
تازگیا ترکای عزیز چقدر پدر کلمه رو در میارن که جا نمونن.

بیک . ( ترکی ، اِ ) عنوانی است که به شاهزادگان و نجبا داده میشد. ( حاشیه ٔ برهان چ معین از دائرة المعارف اسلامی ) . این صورت تصحیفی از �بک � است و بعضی که آن را به شکل �بیک � نویسند غلط است و این لقبی بوده است پائین تر از پاشا و اما خود کلمه ٔ بک مخفف بیوک است که بمعنی بزرگ است . ( از النقود العربیة ص 136 ) . بک ، بیگ ، بگ ، بی ، بای ( صورتهای دیگر آن بیکوات و بیکات ) .
...
[مشاهده متن کامل]

در لغات شیخ محمود کاشغری آمده که این پسوند تورکی است و مترادف آن در فارسی بدون است.

در لغات شیخ کاشغری آمده که این پسوند تورکی است و مترادف آن در فارسی بدون است.
بی:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " بی" می نویسد : ( ( پیشاوند بی در دری کهن در ریخت " ابی " نیز به کار می رفته است. ) )
( ( ز بیدادگر شاه و ز لشکرش
وزان رسمهای بد اندر خورش ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 288. )

این شکل واژه با تلفظ متفاوت معنی متفاوت دارد . ( زبان لری وپهلوی )
بی =bi به معنی بود فارسی
بی=bey به معنی عروس وبیوه به معنی زن بی شوهر
بی= bei به معنی بز
بی =نداشتن چیزی مانند بی چاره .
بی= کوتاه شده ی ببین ( فعل امر )
بی= . . . . .
در زبان لری بختیاری به معنی
بود. بدون
زومین بی او::زمین بدون آب
ایی زومینو باغ بی::این زمین باغ بود
Bi
در زبان لری بختیاری به معنی
بود
Bi
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس