بویایی

/buyAyi/

    nose
    scent
    smell
    sense of smell

مترادف ها

flair (اسم)
فراست، استعداد، خصیصه، قوه تشخیص، بویایی، شامه سگ

smell (اسم)
رایحه، بو، بویایی، شامه، استشمام، بوکشی

olfaction (اسم)
بویایی، استشمام

پیشنهاد کاربران

حواس پنجگانه در پارسی سره
●احساس کردن ( در چم و معنای همگانی ) = چشیدن / چشش / چشایی
امروز ما از چشیدن برای مزه مزه کردن بهره می بریم ولی چمار درست این ستاک چشیدن در چم همگانی است مانند:
که این درد هر کس بباید چشید
...
[مشاهده متن کامل]

شکیبائی و نام باید گزید ( فردوسی )
۱. بینایی / دیدن / بینش
شبی دیرند و ظلمت را مهیا
چو نابینا در او دو چشم بینا ( رودکی )
۲. شنوایی / شنفتن / شِنَوِش
بشنوانید مرا شیون من وز دل سنگ
بشنوید آه رشید ار شنوائید همه ( خاقانی شروانی )
۳. بویایی / بوییدن / بویش
گر نداری خون مشک آهوان
سنبل تر بهر بویایی فرست ( خاقانی شروانی )
۴. مزایی / مزیدن یا مچتن ( پارسی میانه ) / مزش
وزان پس به کار دگر درخزیم
که تلخی مزیدیم و شیرین مزیم ( فردوسی )
۵. بساوایی / بساویدن یا پسودن / بساوش
کمندی بر آن کنگره درببست
گره زد برو چند و ببسود دست ( فردوسی )

هو
فره شاهی ( شاه - خدا ) است. در حیواناتی مثل "شیردال" تجلی کرده است
https://fa. wikipedia. org/wiki/شیردال
حس بویایی محدود به زمان و مکان نیست
شامه
شم