بوم

/bum/

    country
    countryside
    eco-
    field
    habitat
    land
    region
    terrain
    (stone-) owl
    boom
    canvas

فارسی به انگلیسی

بوم بوم
boom

بوم داری
territoriality

بوم رها
migrant

بوم زاد
native-born, indigenous

بوم زبان
vernacular

بوم زبانی
vernacular

بوم سازگان
ecosystem

بوم سالار
president

بوم شناسی
ecology

بوم گاه
milieu

بوم گویش
patois, vernacular

بوم گویشی
vernacular

بوم و بر
country, countryside

بوم کند
tunnel

مترادف ها

region (اسم)
طرف، سامان، فضا، ناحیه، منطقه، بخش، قلمرو، سرزمین، دیار، بوم، محوطه بسیار وسیع و بی انتها

habitat (اسم)
محل سکونت، بوم، مسکن طبیعی، جای اصلی، منطقه زیست جانور یاگیاهی

پیشنهاد کاربران

زمین زمینه و بوم نقاشی هم چون زمینه نقش برای نقاش است بوم نام گرفته حضرت سیخ اجل سعدی علیه الرحمه میفرماید.
وگر پای اخلاص در بوم نیست اگر خالصی نیت تو ریشه در زمین ندارد رنج بیخود نکش که ثمر نمیدهد و بر از ان نمی چینی
سرزمین شهر و روستا زمینی که آبادی دارد و از حالت بَر که بیابان است در آمده مکان بامها بامبان بر به معنی بیابان و بوم به معنی آبادی که این دو واژه مکمل یکدیگرند یا بر و بوم و یا بوم و بر
بوم به معنای جغد و خارشوی و بدبختی در ادبیات هم مهنا می شود
بوم در درس پنج ادبیات به معنای جغد . خار شوی و بدبختی
واژه بوم کاملا پارسی است چون در عربی می شود اللوحة القماشیة این واژه یعنی بوم هزار درصد پارسی است.
در مبحث انبار و متریال صنایع نفت و گاز معانی گوناگونی دارد که بیشتر به معنای بستر و سطح استفاده میگردد
بوم معنی سرزمین میدهد؛البته یک بوم هم برای نقاشی است، بوم نقاشی، معنی قابی که روی آن نقاشی میکنند میدهد.
دوستان معنی بوم در فارسی پنجم می شود سرزمین
در گویش کردی کلهریعنی بودن، وجود داشتن، هست
در گفتار لری ( میانکوه و دزفول )
پشت بوم ( بام ) = پشت بون
بونه ( لری ) = زمینی هیچ گاه یا سالیان زیادی کشت نشده و زمین سفت شده جوری که هر علفی در آن نمی روید.

بوم: به معنی سرزمین و کشور است و با همین ریخت ، در پهلوی ، به کار می رفته است .
( ( همی گفت کاین جایگاه منست
به نیک اختر بومتان روشنست. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 321. )

طبق گویش مازنی، قسمتی از خانه که معمولا با ایجاد سوراخی در سقف و زیر شیروانی قرار می گیرد. قدیم محل نگه داری آذوقه بود ( برنج یا گندم ) به دلیل عدم دسترسی جانوران موذی ( موش یا مار ) ؛ اکنون غالبا انباری و جای خرت و پرت است
بوم : زمینه
( ( بیاراست آن را به دیبای روم
ز گوهر بر و پیکر از زر بوم ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 303. )

اکو، بوف، جغد، کنگر، کوف، زمین، سرزمین، قلمرو، ناحیه، زمینه، متن، تابلو، جا، ماوا، مقام، مکان، سرشت، طبیعت، طینت، فطرت، نهاد
بوم ( Boom ) [اصطلاح دریانوردی]:الواری استوانه ای که به دکل اصلی لولا شده و جهت اتصال پایه بادبان مورد استفاده قرار می گیرد .
بُوم :[اصطلاح صید ] به لنج چوبی که معمولا حمل مسافر و بار را انجام می دهد.
بوم: بوم میله ی قابل انعطافی است که میکروفون را برسرآن نصب می کنند وبرای صدابرداری به کار می رود. کاربرد آن بیشتر کمکی ونزدیک ساختن میکروفون به کاراکترهای درحال گفتگو با منابع صدایی مختلف است. ( اصطلاح سینمایی )
بوم در صنعت وهنر فرش بافی به سطح اصلی فرش می گویند ( مخالف حاشیه )
مکان
ecolodge
می تواند نماد ویرانی و خرابی باشد.
وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
سیف فرغانی
بوم در اینجا به معنای جغد است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس