vicar of bray, time - server
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
الک، بوجار، الک کننده
پیشنهاد کاربران
:پاک کننده ی غلات. کَمدار.
نمونه: خوشه وخرمن وبوجار، آسیاب وآرد وتنور و. . . ( کلیدر ج ۱۰ص۲۷۵۸ )
نمونه: خوشه وخرمن وبوجار، آسیاب وآرد وتنور و. . . ( کلیدر ج ۱۰ص۲۷۵۸ )
لنجان نام منطقه ای وسیع در حاشیه زاینده رود است که در گذشته به علت حاصلخیزی محل کاشت انواع حبوبات وغله و برنج و. . . بوده و هست بوجاری هم به جدا کردن غله از پوشال و علوفه آن میگویند و چون جهت باد تغییر میکرد جهت غربال هم که در آن بوجاری میکردند هم تغییر میکرد