بو کشیدن


    snuff

مترادف ها

scent (فعل)
بو کشیدن، عطر زدن

nose (فعل)
بو کشیدن، بینی مالیدن به

snuffle (فعل)
نالیدن، تو دماغی حرف زدن، بو کشیدن، زهد فروشی کردن، با صدای بلند نفس کشیدن، با زحمت از بینی نفس کشیدن

sniff (فعل)
خر خر کردن، استشمام کردن، بو کشیدن، بینی گرفتن، فن فن کردن، موس موس کردن، خرناس کش، اب بینی را بالا کشیدن

snook (فعل)
کش رفتن، جستجو کردن، بو کشیدن

پیشنهاد کاربران

"اشنودن"
ریخت کهن بنواژهای شنودن و شنیدن که می توان از آن به جای فرواژه ( اصطلاح ) "فهمیدن یا دریافتنِ بو" بهره گرفت.

بپرس