سعادت، بهشت، ارم، فردوس، بهشت برین
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
یعنی کسی که بهشتو دیده ودعوت شوده بهشت براین.
منظور همون کسی که بهشتو دیده.
بهشت برتوباد.
منظور همون کسی که بهشتو دیده.
بهشت برتوباد.
یعنی بهشتی که نزدیکترین افراد به خدا در اون قرار دارن ( قرار خواهند گرفت انشالله )
و واقعا خوش به حال اونی که جایگاهش قراره اونجا باشه
و واقعا خوش به حال اونی که جایگاهش قراره اونجا باشه
بهشت برین یعنی :
بهشت بالا
بالاترین بهشت نزدیک به خداوند
بالاترین بهشت نزدیک به خداوند
به نظر من این معنی به ذهن من می آید"بهشتی با نهایت نعمت وپر نعمت
بهشت اعلی یا بالا
باسلام.
به نظرم بنویسید ( بهشت آسمانی ، بهشت وعده داده شده، جنت الهی ____ممنون که نظرمو دیدید
به نظرم بنویسید ( بهشت آسمانی ، بهشت وعده داده شده، جنت الهی ____ممنون که نظرمو دیدید
عمر زاهد طی شد به تمنای بهشت
او ندانست که ترک تمناست بهشت
این چه حرفی ست که در عالم بالاست بهشت
هر کجا وقت، خوش افتاد آنجاست بهشت
دوزخ از تیرگی بخت من و تو و ماست
دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت.
صائب تبریزی
او ندانست که ترک تمناست بهشت
این چه حرفی ست که در عالم بالاست بهشت
هر کجا وقت، خوش افتاد آنجاست بهشت
دوزخ از تیرگی بخت من و تو و ماست
دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت.
صائب تبریزی
جهان برین و فروردین توئی خود
بتن زین فروردین بجان زآن برینی
ناصر خسرو
هگل فیلسوف آلمانی به زبان تمثیل یک لقب به ناپلیون بناپارت فرانسوی در حین تاخت و تاز ها در پهنه اروپا داده است که در ذهن فلاسفه بعد از وی به یادگاری مانده است : روح جهان سوار بر اسب زین دار.
... [مشاهده متن کامل]
بهشت برین در اصل اشاره به برترین مکان و جهان نیست بلکه هم معنی با بهترین حالت ممکنه می باشد. حیاتی که هم اکنون مشغول تجربه آن هستیم گرچه در نوع خود دارای درجات و رتبه های مختلف می باشد، از قبیل حیات نباتی، حیوانی و انسانی اما در کل نازلترین نوع حیات ممکنه می باشد. تفسیر فلک و افلاک یا برترین فلک به بهشت برین ریشه در جهان بینی فلسفی و نجومی ارسطو و بطلمیوس دارد. این دو نگرش به هستی امروزه دیگر مورد تایید علم نجوم و کیهان شناسی نمی باشند. تفسیر و تاویل آیات قرآنی در مورد سماوات سبعه و الارض یا آسمان های هفتگانه و زمین هم تحت تاثیر چنین تفسیرات هستی شناسی و نجومی قرار گرفته است. اگر امروز از بزرگترین الاهی دانان و انسان شناسان و هستی شناسان و فلاسفه و حکیمان و عارفان و حتا دانشمندان علوم طبیعی و تجربی به پرسیم که بهشت برین چیست و کجاست؟ مطمئن باشید که یک پاسخ مطابق با حقیقت را از زبان و قلم آنها دریافت نخواهیم کرد. باور این حقیر این است که همین زمین که روی آن زندگی میکنیم و همین ماه و خورشید و همین آسمان و کواکب یا ستارگان قابل مشاهده و غیر قابل مشاهده با چشمان غیر مسلح و بطور کلی طبیعت و کیهان در سیروسلوک خویش به سوی رسیدن به سرحدات کمال در چهارچوب ثابت و پایدار و جاودانه جهانی به همان برترین سطح تکامل خواهند رسید و همه ما انسان ها بدون استثناء شاهد آن خواهیم شد و آنرا تجربه خواهیم کرد هم با جسم و هم با روان و روح و جان. همه جهان ها که از لحاظ فرم و شکل و محتوا مطلقا یکسان و واحد و یگانه اند، در سرنوشت تکاملی خویش هرکدام دارای یک محتوای نوسانگر اند. به این معنا که محتوای آنها مشمول حال نوسانات انبساط و انقباض میباشند. پس از هر انبساطی محتوای آنها به ظهور می رسد و پس از هر انقباضی دوباره در مرکز به دست آتش سوزان سپرده میشود و به انرژی و دمای محض و همگن و یکنواخت تبدیل میگردند. این ظهورات و محویات بر اثر نوسانات متوالی کیهانی آنقدر پشت سر هم در سطوح برتر از سطوح قبلی تکرار میشوند که در غایت همان برترین حالت ممکنه یا بهشت برین دوباره برقرار شود. حیات انسان به همراه حیات طبیعت و کیهان از حالت بهشت برین آغاز گردیده و به نازلترین حالت ممکنه کنونی نزول یافته است و این حالت دوباره در حال صعود به سوی حالت اولیه ملکوتی بسر میبرد. حکایت و شکایت نَی مولانا به راستی دلالت بر جدایی از آن وطن ملکوتی دارد، با این تفاوت که عارف بزرگ فارسی زبان جهان فانی و باقی را جدا از هم پنداشته است. حقیقت برتر این است که همه جهان ها در سر جاها و چهار چوب و مرزها و محیط های محدود و متناهی خویش سرا ها و منزلگاه های جاودانه ما انسان ها و موجودات میباشند. لذا پس از مرگ به هیچ جای دیگری مهاجرت نخواهیم کرد و روح و روان یا نفس و جان هم از بدن و تن مادی ما جدا نخواهند شد. البته من حقیر و ناچیز تعصب وار به این تصویر خیالی نمی اندیشم بلکه حقیقت آنرا محتمل ترین تخمین و احتمال یا قریب به حقیقت می پندارم و خودم به آن باور پیدا کرده ام و گاهی اوقات در لحظات انزوا و تنهایی به خودم میگویم که این هم شاید مثال بقیه باور های دینی تنها یک خواب و خیال و وهم بیش نباشد.
اندیشمندان و حکیمان دینی و غیر دینی در برسی پدیده های مرگ و زندگی معمولا حیات را قطب مخالف و متضاد مرگ می پندارند، در صورتی قطب متضاد و همزاد مرگ حیات یا زندگی نیست بلکه قطب تولد. پدیده تولد و مرگ یک نوسانگر دوقطبی غیر مادی است که جاودانه در حال نوسان به سر میبرد و قطبین آن هرگز از هم جدا نمی شوند و به تجرد نمی رسند. در لحظه بسته شدن نطفه حیات آغاز میگردد ( توسط اقیانوس آرام و پیوسته و همگن جان حیات به نطفه بخشیده میشود ) و در لحظه مرگ حیات نیست نمیگردد و معدوم نمی شود بلکه به دوباره بصورت امانت به جان سپرده میشود و در مقابل دیدگان زنده ها آن حیات انفرادی و منحصر به فرد نا پدید میگردد. حیات های انفرادی اجزای حیات خداوند می باشند و از آنجاییکه حیات خداوند جاودانه می باشد، لذا حیات های جزئی هم جاودانه خواهند بود. آن حیات جزئی که در لحظه مرگ ناپدید میگردد از طریق نوسانگر دو قطبی تولد و مرگ پس از انقباض و انبساط مجدد کیهانی دوباره به صاحب آن در حین بسته شدن در رحم مادر و یا در بطن طبیعت و کیهان روحی ( از عالم پنجم به بعد ) بخشیده میشود و آنهم هر بار با کیفیت مرغوب تری از حالت قبلی. خواننده گرامی در صورت علاقه میتواند در همین سایت به بحث هفت عالم، ازل و ابد، روح و روان و جان، زمان و مکان، بیزمانی و بیمکانی، مه بانگ و بیگ بنگ، فرمول همه چیز و همه کس، نظریات علمی ریسمان و ابر ریسمان و حلقه، دیفرانسیل هندسی و خیلی بحث های کوتاه دیگر از قبیل ریشه نام های پیامبران نوح و ابراهیم و اسحاق مراجعه نماید.
بتن زین فروردین بجان زآن برینی
ناصر خسرو
هگل فیلسوف آلمانی به زبان تمثیل یک لقب به ناپلیون بناپارت فرانسوی در حین تاخت و تاز ها در پهنه اروپا داده است که در ذهن فلاسفه بعد از وی به یادگاری مانده است : روح جهان سوار بر اسب زین دار.
... [مشاهده متن کامل]
بهشت برین در اصل اشاره به برترین مکان و جهان نیست بلکه هم معنی با بهترین حالت ممکنه می باشد. حیاتی که هم اکنون مشغول تجربه آن هستیم گرچه در نوع خود دارای درجات و رتبه های مختلف می باشد، از قبیل حیات نباتی، حیوانی و انسانی اما در کل نازلترین نوع حیات ممکنه می باشد. تفسیر فلک و افلاک یا برترین فلک به بهشت برین ریشه در جهان بینی فلسفی و نجومی ارسطو و بطلمیوس دارد. این دو نگرش به هستی امروزه دیگر مورد تایید علم نجوم و کیهان شناسی نمی باشند. تفسیر و تاویل آیات قرآنی در مورد سماوات سبعه و الارض یا آسمان های هفتگانه و زمین هم تحت تاثیر چنین تفسیرات هستی شناسی و نجومی قرار گرفته است. اگر امروز از بزرگترین الاهی دانان و انسان شناسان و هستی شناسان و فلاسفه و حکیمان و عارفان و حتا دانشمندان علوم طبیعی و تجربی به پرسیم که بهشت برین چیست و کجاست؟ مطمئن باشید که یک پاسخ مطابق با حقیقت را از زبان و قلم آنها دریافت نخواهیم کرد. باور این حقیر این است که همین زمین که روی آن زندگی میکنیم و همین ماه و خورشید و همین آسمان و کواکب یا ستارگان قابل مشاهده و غیر قابل مشاهده با چشمان غیر مسلح و بطور کلی طبیعت و کیهان در سیروسلوک خویش به سوی رسیدن به سرحدات کمال در چهارچوب ثابت و پایدار و جاودانه جهانی به همان برترین سطح تکامل خواهند رسید و همه ما انسان ها بدون استثناء شاهد آن خواهیم شد و آنرا تجربه خواهیم کرد هم با جسم و هم با روان و روح و جان. همه جهان ها که از لحاظ فرم و شکل و محتوا مطلقا یکسان و واحد و یگانه اند، در سرنوشت تکاملی خویش هرکدام دارای یک محتوای نوسانگر اند. به این معنا که محتوای آنها مشمول حال نوسانات انبساط و انقباض میباشند. پس از هر انبساطی محتوای آنها به ظهور می رسد و پس از هر انقباضی دوباره در مرکز به دست آتش سوزان سپرده میشود و به انرژی و دمای محض و همگن و یکنواخت تبدیل میگردند. این ظهورات و محویات بر اثر نوسانات متوالی کیهانی آنقدر پشت سر هم در سطوح برتر از سطوح قبلی تکرار میشوند که در غایت همان برترین حالت ممکنه یا بهشت برین دوباره برقرار شود. حیات انسان به همراه حیات طبیعت و کیهان از حالت بهشت برین آغاز گردیده و به نازلترین حالت ممکنه کنونی نزول یافته است و این حالت دوباره در حال صعود به سوی حالت اولیه ملکوتی بسر میبرد. حکایت و شکایت نَی مولانا به راستی دلالت بر جدایی از آن وطن ملکوتی دارد، با این تفاوت که عارف بزرگ فارسی زبان جهان فانی و باقی را جدا از هم پنداشته است. حقیقت برتر این است که همه جهان ها در سر جاها و چهار چوب و مرزها و محیط های محدود و متناهی خویش سرا ها و منزلگاه های جاودانه ما انسان ها و موجودات میباشند. لذا پس از مرگ به هیچ جای دیگری مهاجرت نخواهیم کرد و روح و روان یا نفس و جان هم از بدن و تن مادی ما جدا نخواهند شد. البته من حقیر و ناچیز تعصب وار به این تصویر خیالی نمی اندیشم بلکه حقیقت آنرا محتمل ترین تخمین و احتمال یا قریب به حقیقت می پندارم و خودم به آن باور پیدا کرده ام و گاهی اوقات در لحظات انزوا و تنهایی به خودم میگویم که این هم شاید مثال بقیه باور های دینی تنها یک خواب و خیال و وهم بیش نباشد.
اندیشمندان و حکیمان دینی و غیر دینی در برسی پدیده های مرگ و زندگی معمولا حیات را قطب مخالف و متضاد مرگ می پندارند، در صورتی قطب متضاد و همزاد مرگ حیات یا زندگی نیست بلکه قطب تولد. پدیده تولد و مرگ یک نوسانگر دوقطبی غیر مادی است که جاودانه در حال نوسان به سر میبرد و قطبین آن هرگز از هم جدا نمی شوند و به تجرد نمی رسند. در لحظه بسته شدن نطفه حیات آغاز میگردد ( توسط اقیانوس آرام و پیوسته و همگن جان حیات به نطفه بخشیده میشود ) و در لحظه مرگ حیات نیست نمیگردد و معدوم نمی شود بلکه به دوباره بصورت امانت به جان سپرده میشود و در مقابل دیدگان زنده ها آن حیات انفرادی و منحصر به فرد نا پدید میگردد. حیات های انفرادی اجزای حیات خداوند می باشند و از آنجاییکه حیات خداوند جاودانه می باشد، لذا حیات های جزئی هم جاودانه خواهند بود. آن حیات جزئی که در لحظه مرگ ناپدید میگردد از طریق نوسانگر دو قطبی تولد و مرگ پس از انقباض و انبساط مجدد کیهانی دوباره به صاحب آن در حین بسته شدن در رحم مادر و یا در بطن طبیعت و کیهان روحی ( از عالم پنجم به بعد ) بخشیده میشود و آنهم هر بار با کیفیت مرغوب تری از حالت قبلی. خواننده گرامی در صورت علاقه میتواند در همین سایت به بحث هفت عالم، ازل و ابد، روح و روان و جان، زمان و مکان، بیزمانی و بیمکانی، مه بانگ و بیگ بنگ، فرمول همه چیز و همه کس، نظریات علمی ریسمان و ابر ریسمان و حلقه، دیفرانسیل هندسی و خیلی بحث های کوتاه دیگر از قبیل ریشه نام های پیامبران نوح و ابراهیم و اسحاق مراجعه نماید.
جنت
یعنی ساختن یک زندگی مشترک همراه با آرامش و با بهترین حالت ممکنه. . . . .
هرمردوزن چونان نوک یک خودنویسند
سرمشق زیبای سرشت خود نویسند
جایی که درس زندگی شدمکتب عشق
آنجا به حکمت سرنوشت خود نویسند
. . . . رسم آزادی
هرمردوزن چونان نوک یک خودنویسند
سرمشق زیبای سرشت خود نویسند
جایی که درس زندگی شدمکتب عشق
آنجا به حکمت سرنوشت خود نویسند
. . . . رسم آزادی
یکی چون بهشت برین شهر دید که از خرمی نزد او بهر دید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)