بهره برداری

/bahrebardAri/

    revenue operation
    exploitation

فارسی به انگلیسی

بهره برداری از جنگل
logging

بهره برداری از کان
mining

بهره برداری روباز
strip mining

بهره برداری نشده
untapped

بهره برداری کردن
exploit, tap

بهره برداری کردن از
to exploit or operate

بهره برداری کردن محصول
harvest

مترادف ها

utilization (اسم)
استفاده، مصرف، بکارگیری، بهره برداری، بکار بری، بکارگرفتگی

operation (اسم)
عمل، گردش، اداره، ساخت، بهره برداری، گرداندن، عمل جراحی، عملکرد

exploitation (اسم)
استخراج، بهره برداری، استثمار، انتفاع

پیشنهاد کاربران

نویسنده هستم
بهره برداری استفاده از روابط برای پیشبرد اهداف نیز گفته می شود . منابع انسانی و روانشناسی
و من مشاور هستم
استفاده ی سودمندانه
انتفاعی . .
Launch
Utilization
سود بردن

بپرس