بهره

/bahre/

    boot
    allowance
    profit
    return
    takings
    interest
    portion
    share

فارسی به انگلیسی

بهره بردار
beneficiary

بهره برداری
revenue operation, exploitation

بهره برداری از جنگل
logging

بهره برداری از کان
mining

بهره برداری روباز
strip mining

بهره برداری نشده
untapped

بهره برداری کردن
exploit, tap

بهره برداری کردن از
to exploit or operate

بهره برداری کردن محصول
harvest

بهره بری
utilization

بهره پایه
prime rate

بهره پول
interest

بهره چندگانه
compound interest

بهره حداقل
prime rate

بهره ساده
simple interest

بهره گرای
commercial

بهره گرفتن
partake

بهره گیری
exploitation

بهره گیری کردن
exploit, tap

بهره گیری کردن غیر منصفانه
milk

مترادف ها

share (اسم)
سهم، قسمت، قطعه، بخش، خیش، حصه، بهره، سهمیه

portion (اسم)
سهم، جزء، قسمت، اری، تکه، قطعه، پاره، بخش، برخه، شقه، بهره، نصیب

lot (اسم)
سهم، محوطه، قسمت، کالا، تکه، قطعه، بخش، پارچه، توده انبوه، قواره، سرنوشت، قرعه، بهره، قطعه زمین، چندین، جنس عرضه شده برای فروش

interest (اسم)
سهم، سود، مصلحت، علاقه، دلبستگی، فرع، تنزیل، بهره

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

بهرهبهرهبهرهبهره
بهره آنچه مردمان هرکسی به هر چیزی دارند.
" بهر " :اندازه . قسط.
هر کسی بهر خودش در آنچه به هر کسی
می رسد.
سر سفره هر کسی بهر خودش را جلویش می گذارند.
سُفره:سِفاره، سُفرِش . سِفارِش برای خُوراک.
اوخ
∆ همتای فارسی🇮🇷 واژه عربی استفاده🇸🇦
چند نمونه کاربرد واژه
∆ از روز، بهره گیر و از شب، آرامش
∆ دست روی دست گذاشتن، بهره ای ندارد
∆ کسی که دیر برخیزد، از روز بهره ای نبرد
∆ هرکه کشت کند، بهره بردارد
∆ ز دانش، بهره گیر تا از زندگی، کامروا شوی
سهم
واژه ی " آوَخ " نیز به معنی بهر و بهره به کار می رفته است .
میشه یه نفر بگه آیا بهره معنی " نتیجه " هم میده یا خیر
میشه یکی بگه بهره به معنی" نتیجه "هم هست یا خیر
رادا. ربح. منفعت
بدبهرگی درستر از بی بهرگی است. چاپ نوشته ها و بودن آنها بهتر از ناچاپ وفرسودن آنهاست.
بدبهرگی:سوء استفاده.
نیک بهرگی:حسن استفاده
زون
استفاده
بهره:فایده
مزایا
قسمتی ، قسمتی از
نوا
بهره:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " بهره" می نویسد : ( ( بهره در پهلوی در ریخت بهرک bahrag بکار می رفته است . ریختی پساوندی از بهر است . ریختی دیگر از " بهر " بَخْر است که با در هم ریختگی و جابجایی آوایی در ریخت بَرْخ مانده است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( پراگنده، در دست هر موبدی؛
ازو بهره ای، نزد هر بخردی ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 213 )
در جایی دیگر می نویسد : ( ( در بیت زیر در معنی هر بخش از شبانه روز که پاس نیز خوانده می شود ، به کار رفته است . شبانه روز را به هشت بهره بخش می کرده اند . ) )
( ( شب و روز بودی دو بهره به زین،
ز راه ِ بزرگی، نه از راه ِ کین. ) )
( همان ص 278. )

برخه، بهر، حصه، سهم، قسمت، نصیب، بخش، سود، صرفه، فایده، نتیجه، ربح، مزد، منفعت، نفع، حظ، حاصل، محصول، حاصل قسمت، حق مالک
حق مالک
ازکسی درس گرفتن
فایده

سود
رسد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)