بهبهان

/behbahAn/

    behbahan

پیشنهاد کاربران

آخیجهان ( آخیج هان ) روستایی در توفارقان آذربایجانشرقی،
هان= خان مثل ایلهان ( خان ایل ) و آیهان ( خان ماه )
ایسفهان ( اصفهان ) بهبهان، فراهان، دانسفهان، کوچسفهان، ووهان، یوهان. . . . اینها اسم مکان هایی هستند. که آخرشان هان دارد.
بهبهانی ها اصالتا پارسی هستن ولی عرب و لور هم سا کن بهبهان هستن.
نام پارسی فرشته مقرب اسرائیل
بهبهان اسم امروزی نیست و تمام مورخان گیج هستند .
بهبهان شهری عیلامی بوده و پادشاهی کیتین هوتران عیلامی از سلسله ی ایگه هلکی نشان میدهد قدمت بهبهان کنونی به پنج تا شش هزار سال پیش و در آغاز پیدایش عیلام برمیگردد.
...
[مشاهده متن کامل]

نام اصلی و واقعی بهبهان که ساکنین اولیه پارسی نژاد بودند ؛ بغبغان بوده بغ یعنی خدا و بغبغان یعنی شهر خدای خدایگان ؛ همینطور که ما نام بغداد را داریم و بغداد یعنی خدا داد و نامی پارسی و ساسانی است اعراب چون تلفظ بغبغان برایشان سخت بود بغبغان را در زمان اسلامی به بهبهان معرب کردند .
در بهبهان کنونی ما باغی به نام باغ بهو داریم که معنا نمیدهد باغ سیاه چادر بلکه در اصل باغ بغو بوده یعنی باغِ خدای کوچک . و احتمالا باغی اهدایی بوده . . سخن بسیار و اندک مجال

بااطمینان تمام
درزمان قدیم تقریبا درزمان اشکانیان پادشاهی بود بنام ( هانی ) دران مناطق که سنگ نوشتهایش هنوزهم خوشبختانه موجود است
ایشان باغی داشت که بنام خود بود یعنی ( باغ هانی ) به مرور زمان باغ هانی تبدیل به بهبان شد
این مورد از موارد تایید شده هستش

اصفهان یا ایسفهان؟؟حروف ( ح. ع. ص. ض. ذ. ط. ظ ) مخصوص زبان عربی است. ودر هیچ زبانی وجودندارد. کلمات تورکی را عمدا با اینحروف نوشته اند. تا به کلمات تورکی هویت عربی بدهند. ایسفهان. کوچسفهان. دانسفهان (
...
[مشاهده متن کامل]
دان=شمال مثل دان اولدوزی=ستاره ی شمالی، ستاره ی قطبی ) بهبهان ( آغاجاری=آغاج اری=کسانی که به درخت اهمیت می دهند ) . فراهان. بومهن. رودهن. جهان. کیهان. برهان. سوهان. یوهان. اورهان. و هر کلمه ایی هان ( آتیلا هون. تازیانه ی خدا بر رویزمین ) داشته باشد. تورکی است. مثل آیهان. ایلهان. فرهان. .

بهبهان:یکی از اقوام ساکن در بهبهان آغاجاری ها هستند
آغاجاری یا آغاجری:نام مردمی ترک نژاد
این تیره در قدیم ایلی بزرگ و داراى شاخه هاى طایفه ای: قره جری، تیلکوهی، جغتائی، جامه بزرگی، ویسی، شهروئی، شیرالی، بیگدلی، بیجنی، بوالی، باولی، بالیاوی، گشتیل، خلیفه ای، عبداللهی، قراماسوقی ( سوقی ) ، چنگلوائی بوده است. آنها از عم زادگان افشارها و همراهان اتابک سنقر بن مودود سلغرى ( ۵۵۷ ـ ۵۴۰ق ) مىیباشند که پس از حاکمیت آن سنقر در فارس که بعدها به اتابکان فارس مشهور شدند در کهکیلویه اقامت کرده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

این طایفه که در منطقهٔ بلاد شاپور ( شهر قدیم دهدشت و توابع ) سکونت داشته اند به مرور زمان در اثر اتفاقات تاریخی ضعیف شده و سازمان قومی آنها از هم گسسته است تا جائیکه از آنان طایفه هاى کوچکی مانده اند که بعضی از آنان مستقل هستند و قسمتی به صورت پراکنده در حومهٔ بهبهان و ایلات دیگر زندگی مینمایند

برآمده از قرن پنج. شهریست گرمسیر در شرق خوزستان وجه تسمیه ی آن به تغییر مکان سکونت برمی گرد.
بهبهان یا بهبهون اولین معنایی را که می رساند، جاییست بهتر از جای دیگر حال یا چادر یا ارجان.
دارای باغات و نخیلات فراوان، همچنین لبنیات اش زبانزد است.
...
[مشاهده متن کامل]

شهریست نیمه صنعتی با پتانسیل های بسیار برای توسعه، کما اینکه از گذشته در حیطه ی جغرافیای منطقه نقش های فراوان داشته است.

بهبهان*بهبهون در زبان لری بختیاری *
به:::بهداروند*بختیاروند *
بهون*به هون*:::بهترین خانه*سیاه چادر
بهبهان ::::بهترین خانه ی بهداروند
طوایف ساکن در بهبهان ::
شجرنامه ( بهمن. شیر. خدر. کوروش.
...
[مشاهده متن کامل]

طیب. یوسف. . . . این شیش پسر
، پسران عالی پسر لیراو پسر بایوجمال *
بایوجمان*پسر بهدار هستند )
1 - ایل یوسفی ( ایسوی. یوسف عالی )
2 - ایل بهمئی ( بهمن عالی )
3 - ایل شیرعالی ( شیرالی )
4 - ایل خدرعالی ( خدری. خضری. خیرالی )
5 - ایل طیبی ( طیب عالی. تیبی. عالی طیب. طیب آلی )
6 - ایل کرایی ( کورش عالی )
هم اکنون چند طایفه از ایل کرایی در
ایل بهمئی و یوسفی زندگی می کنند
صفی میرزا رئیس ایل کرایی در زمان صفوی در خلیل آباد
بختیاری خود را شاه نامید
و توسط شاه صفوی سرکوب شد
و طوایف آن به سایر نقاط کشور کوچانده شد
طوایف جدا شده از ایل کرایی ( راهدار کرایی. کردونی. آل بوکر.
کرونی. گرائی. کرانی. کهوایی. کاورائی. کهرازهی. کره ای. کورانلی. کواری. )
طوایف وابسته به 6 ایل
طایفه شهرویی شیرالی. طایفه آل
خورشیدی شیرالی. تیره خدری و شهرویی طایفه عکاشه بابادی.
طایفه خضرو. طایفه قنواتی بهمئی

بپرس