دمادم کردن ؛ پی در پی هم کردن. به هم پیوستن. به هم پیوسته و متصل ساختن. ( یادداشت مؤلف ) . در دنبال هم قرار دادن. پی هم قرار دادن. یکی بعد دیگری قراردادن :
جمازه ها را در بادیه دمادم کرد
به آب کرد همی ریگ آن بیابان تر.
فرخی.
طلیعه لشکر دمادم کنید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 354 ) .
جمازه ها را در بادیه دمادم کرد
به آب کرد همی ریگ آن بیابان تر.
فرخی.
طلیعه لشکر دمادم کنید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 354 ) .