به خون جگر ؛ با نهایت رنج و اندوه : گویند سنگ لعل شود درمقام صبر آری شود ولیک بخون جگر شود. حافظ.
heavily He was clambering heavily among the creepers and broken trunks when a bird, a vision of red and yellow, flashed upwards with a witch - like cry; and this cry was echoed by another.
به زحمت
به زحمت به دشواری با رنج بسیار با تلاش فراوان سینه خیز
desperately
متضاد آسانى است تلاش زیاد، با دشوارى، براى انجام کارى ، رسیدن به جاى و گفتن و یا شنیدن که به آسان ى صورت نپذیرد