as quickly as possible
فارسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
زودا. ( ق مرکب ) بمعنی نزدیک است. ( آنندراج ) . به زودی و به تعجیل و به سرعت. و زودا که ؛ عنقریب و بزودی و به همین زودی و هرچه زودتر. ( ناظم الاطباء ) . بسی زود. چه بسیار زود. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
... [مشاهده متن کامل]
نیک و بد این عالم پیش و پس کار او
زودا که تو دریابی زودا که تو بنگاری.
منوچهری ( یادداشت ایضاً ) .
شکل دندان و قد و زلف تو زودا که برو
سین و نون و الف و یا همه تاوان آرند.
سنائی ( دیوان چ سنگی ص 33 ) .
چون منجم نظر افکند به پیشانی من
گفت زودا که سرت در خم چوگان گردد.
سنجر کاشی ( از آنندراج ) .
آن جام که از رأی منیر تو فلک ساخت
زودا که کند غنچه گل شهرت جم را.
عرفی ( ایضاً ) .
رجوع به زود و دیگر ترکیبهای آن شود.
... [مشاهده متن کامل]
نیک و بد این عالم پیش و پس کار او
زودا که تو دریابی زودا که تو بنگاری.
منوچهری ( یادداشت ایضاً ) .
شکل دندان و قد و زلف تو زودا که برو
سین و نون و الف و یا همه تاوان آرند.
سنائی ( دیوان چ سنگی ص 33 ) .
چون منجم نظر افکند به پیشانی من
گفت زودا که سرت در خم چوگان گردد.
سنجر کاشی ( از آنندراج ) .
آن جام که از رأی منیر تو فلک ساخت
زودا که کند غنچه گل شهرت جم را.
عرفی ( ایضاً ) .
رجوع به زود و دیگر ترکیبهای آن شود.
نه دیر. [ ن َ ] ( ق مرکب ) زود. بزودی : من این لشکرم را یکایک نه دیرکنم یکسر از گنج و دینار سیر. فردوسی .
تا نه بس روزگار: بزودی، در مدتی کوتاه، نظیرِ " نه دیر"
( ( تا نه بس روزگار خواهی دید
هم سپه مرده هم سپهسالار ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۳۸۳. )
( ( تا نه بس روزگار خواهی دید
هم سپه مرده هم سپهسالار ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۳۸۳. )
اکنون