به تنگ اوردن


    plague

فارسی به انگلیسی

به تنگ اوردن مداوم
harry

پیشنهاد کاربران

به تنگ آوردن : [عامیانه، کنایه ]به ستوه آوردن، خسته کردن.
بیزار کردن، عاجز کردن،

بپرس