بنیان گذار

/bonyAngozAr/

    architect
    founding father
    instituter
    institutor
    founder
    originator
    progenitor

مترادف ها

founder (اسم)
بانی، موسس، قالب گیر، بنیان گذار، برپا کننده، ریخته گر

originator (اسم)
سازنده، موسس، بنیان گذار، مبتکر

پیشنهاد کاربران

واژگان پارسی _واژه بن
دکتر محند حسین بهاری. . . . گفتن که دکتر هستن دلی هنوز نمیدانند که واژگان پارسی کدامند ءاژگان تردیس شده پارسی کدامند واژگان سره کدامند چای شور بختی است. . بر همین بنلاد نمیدانند واژه بن پارسی سره هست. . . . مانند بنیاد __بنلاد __و خود بن __
واژه بنیان ___ از جمله واژگان سره پارسی
برگرفته از دو بخش بن در چم ریشه و پایه است یان پسوند پارسی __همانند این واژه برابر است با بنیاد ___ واژه بنیاد هم برگرفته از دو بخش بن یاد است
شالوده ریز. [ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) آنکه شالوده ریزد. آنکه پی افکند. مؤسس . بنیان گذار. بانی .
بانی . . . . تهیه کننده . . . . ایجادکننده . . . . . بوجوداورنده. . . . .
بنیان واژه ای تازی است و نیک است در واژه ی آمیخته شده بنیان گذار واژه های پارسی :
پی
پایه
ریشه
بنلاد
. . .
جایگزین شود.
بهترین جایگزین برای
بنیان گذار
واژه
پایه گذار
است.
...
[مشاهده متن کامل]

شگفتا، در جای جای این واژه نامه پارسی، در بخش پبشنهاد شما، شماری از هم میهنان گرامی واژگان پارسی یا واژگان آمیخته شده تازی - پارسی را با واژگان تازی، فرانسوی، انگلیسی و. . . جایگزین می کنند.

تأسیس کننده
تاسیس کننده
پایه ریز
موسس

بپرس