بنیان نهادن


    institute

مترادف ها

base (فعل)
بنیان نهادن، مبنا قرار دادن، پایه زدن

پیشنهاد کاربران

پایه گزاری کرده بود
تاسیس. . . ایجاد. . . . ساختن. . . .
تاسیس کرده بود
بنیان نهاده بود: پایه گذاری کرده بود
تاسیس. تاسیس کردن.

بپرس