واژه بنیاد معادل ابجد 67 تعداد حروف 5 تلفظ bonyād نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [پهلوی: bundāt] ‹بنلاد، بنداد› مختصات ( ~. بَ رَ تَ ) ( مص م . ) آواشناسی bonyAd الگوی تکیه WS ... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 2 منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین فرهنگ فارسی هوشیار
دیوار
بنیاد:مبنی
سنگپایه ( در بسیاری باره ها ) نمونه: هنگامی که نخستین سنگپایه های هستی جانداران ( گیاهان و جانوران ) با پیدایش �اسیدهای امینه� و انباشتگی گام بگام آن ها در اقیانوس های گرم نخستین که شاید ده ها میلیون سال بدرازا کشیده باشد، کالبدی راستین یافت . . . ... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر: برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر: https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/09/blog - post_65. html
اُس و قُس لهجه و گویش تهرانی بنیاد، شالوده
پایه - اساس - نهاد همینطور معنی موسسه و سازمان هم میده مثل بنیاد شهید ، بنیاد مستضعفان Institution و institute و foundation
بنیاد: دکتر کزازی در مورد واژه ی "بنیاد " می نویسد : ( ( می انگارم که بنیاد ریختی است از بُنداد ، ساخته شده از بُن / داد از مصدر "دادن" به معنی آفریدن و پدید آوردن . ساختی دیگر از این واژه بُنْدَهِشْن است در پهلوی که آن نیز از بن /دهشن ( =دهش در پارسی :مصدر شینی از دادن ) پدید آمده است و معنی آن آغاز و بنیاد آفرینش است . در این ریخت " د " به " ی " دیگر گون شده است. بر همین پایه، ریختی دیگر از " بنداد" بُنْلاد می تواند بود که در دری کهن ، در معنی بُن و شالوده ی دیوار به کار می رفته است ؛در این ریخت ، " د " به " ل " دیگر شده است . در پارسی ، این دیگرگونی را نمونه هایی بسیار است؛ و از آن میان ورد و گل ، سرد و سال، سالار و سردار را یاد می توانیم کرد. ) ) ... [مشاهده متن کامل]
( ( ز گیتی به دیدار او شاد بود ، که پُسْ بارورْ شاخ ِ بنیاد بود . ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 238. )