بنیاد

/bonyAd/

    base
    basis
    cornerstone
    institute
    foundation
    institution
    radical
    substratum
    substructure
    origin

فارسی به انگلیسی

بنیاد پردازی
architectonics

بنیاد شکن شدن
radicalize

بنیاد شکن کردن
radicalize

بنیاد شکنی
radicalism

بنیاد گذاردن
father

بنیاد گرای
puritan, puritanical

بنیاد نامه
manual

بنیاد نهادن
establish, found, ground

بنیاد نیکوکاری
charity

مترادف ها

base (اسم)
باز، ریشه، تکیه گاه، زمینه، پایه، پایگاه، اساس، بنیاد، مبنا، مرکز، شالوده، ته، بناء، ته ستون، صدای بم، عنصر

basis (اسم)
ماخذ، زمینه، پایه، اساس، بنیاد، مبنا، بنیان، مستمسک

root (اسم)
ریشه، اصل، زمینه، پایه، اساس، بنیاد، عنصر، بن، بنیان، فرزند، اصول، سر چشمه، بنه

institute (اسم)
انجمن، بنیاد، فرمان، بنگاه، موسسه، بنداد، هیئت شورا، اصل قانونی

foundation (اسم)
پا، پایه، اساس، بنیاد، مبنا، شالوده، بنیان، بنگاه، تشکیل، تاسیس، پی، پی ریزی، موسسه خیریه

cornerstone (اسم)
اساس، بنیاد، سنگ زاویه، سنگ گوشه، نبشی

substratum (اسم)
بنیاد، طبقه زیر، پی، زیر لایه

fundament (اسم)
پایه، اساس، بنیاد، ته، پی

پیشنهاد کاربران

واژه بنیاد
معادل ابجد 67
تعداد حروف 5
تلفظ bonyād
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: bundāt] ‹بنلاد، بنداد›
مختصات ( ~. بَ رَ تَ ) ( مص م . )
آواشناسی bonyAd
الگوی تکیه WS
...
[مشاهده متن کامل]

شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار

دیوار
بنیاد:مبنی
سنگپایه ( در بسیاری باره ها )
نمونه:
هنگامی که نخستین سنگپایه های هستی جانداران ( گیاهان و جانوران ) با پیدایش �اسیدهای امینه� و انباشتگی گام بگام آن ها در اقیانوس های گرم نخستین که شاید ده ها میلیون سال بدرازا کشیده باشد، کالبدی راستین یافت . . .
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/09/blog - post_65. html

اُس و قُس
لهجه و گویش تهرانی
بنیاد، شالوده
پایه - اساس - نهاد
همینطور معنی موسسه و سازمان هم میده مثل بنیاد شهید ، بنیاد مستضعفان
Institution و institute و foundation
بن، بیخ، پایه، ته، اصل، ریشه، بنلاد، بنیان، پی، شالده، شالوده، اساس، قاعده، مبنا، سازمان، موسسه
بنیاد:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "بنیاد " می نویسد : ( ( می انگارم که بنیاد ریختی است از بُنداد ، ساخته شده از بُن / داد از مصدر "دادن" به معنی آفریدن و پدید آوردن . ساختی دیگر از این واژه بُنْدَهِشْن است در پهلوی که آن نیز از بن /دهشن ( =دهش در پارسی :مصدر شینی از دادن ) پدید آمده است و معنی آن آغاز و بنیاد آفرینش است . در این ریخت " د " به " ی " دیگر گون شده است. بر همین پایه، ریختی دیگر از " بنداد" بُنْلاد می تواند بود که در دری کهن ، در معنی بُن و شالوده ی دیوار به کار می رفته است ؛در این ریخت ، " د " به " ل " دیگر شده است . در پارسی ، این دیگرگونی را نمونه هایی بسیار است؛ و از آن میان ورد و گل ، سرد و سال، سالار و سردار را یاد می توانیم کرد. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( ز گیتی به دیدار او شاد بود ،
که پُسْ بارورْ شاخ ِ بنیاد بود . ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 238. )

نهاد
مایه
مولده
مولوده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس