بنابر

/banAbar/

    according to
    from
    under
    upon
    with
    per

فارسی به انگلیسی

بنابر اختیارات محوله
ex cathedra

مترادف ها

on (حرف اضافه)
روی، درباره، راجع به، بالای، سر، بر، به، بطرف، بنا بر، در روی، بعلت، برای، بر روی، در بر، بخرج، وصل

at (حرف اضافه)
در، نزدیک، بر حسب، سر، بر، به، بسوی، در نتیجه، بطرف، بنا بر، از قرار، پهلوی، بقرار

because of (حرف ربط)
بنا بر، بدین دلیل

پیشنهاد کاربران

برپایه
برگرفته از
از برای
به دلیل ، به علت
در اینجا منظور این است که معلول روی داد یا روی خواهد داد به علتِ. . . به دلیلِ. . .
واژه ی " بُنابَر" را می توان از آمیختنِ بُن و بَر [به چم علت و معلول] ساخت وبه جای واژه علیت به کار گرفت.
فرنود بُنابَر = برهان علیت
بر مبنای
be predicated on/upon something
در پارسی بُنِه: بنا ( پهلوی: بُنَگ )
بنه بر این
در پارسی بُنِه: بنا ( پهلوی: بُنَگ )
بنه بر
مترادف برحسب: براساس، برطبق، مطابق، موافق
برابر پارسی: به فراخور
معنی: بر طبق، مطابق، طبق، بر حسب، بقول، بعقیدهء
معانی دیگر: 1 - طبق، بنابر، 2 - به نسبت، به ترتیب

براساس، َ با توجه به
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس