بناء


    building
    construction

مترادف ها

base (اسم)
باز، ریشه، تکیه گاه، زمینه، پایه، پایگاه، اساس، بنیاد، مبنا، مرکز، شالوده، ته، بناء، ته ستون، صدای بم، عنصر

building (اسم)
ساختمان، بناء، عمارت، خانه

structure (اسم)
ترکیب، ساختمان، بناء، سازمان، ساخت، ساختار

mason (اسم)
بناء، خانه ساز، عضو فراموشخانه، فراماسون، بنای سنگ کار

establishment (اسم)
بناء، بنگاه، استقرار، سازمان، تشکیل، تاسیس، برقراری، برپایی، موسسه، دسته کارکنان

masonry (اسم)
بناء، بنایی

پیشنهاد کاربران

بناء چنانکه ابن منظور در لسان العرب می گوید : به معنی خانه هائی است که اعراب بادیه نشین از آن استفاده می کردند ، مانند خیمه ها و سایبانها و نظائر آن . ( تفسیر نمونه ج : 20 ص : 159 )
سازه

بپرس