خاتمه، محوطه، ایست، توقف، پایان، جای محصور، انتها، بن بست
deadlock(اسم)
وقفه، بن بست، بی تکلیفی
stalemate(اسم)
بن بست، پات
dead end(اسم)
بن بست، انتهای بسته لوله اب یا مجرا
پیشنهاد کاربران
ردب
فکر کنم من کوچه بن بست هستم! تا حالا کسی طی نکرد مرا! - - - - - - - - - - طریق مسدود الممر منتهی درب بلا منفذ . . .
بی دررو. [ دَرْ، رَ / رُو ] ( ص مرکب ) ( از: بی در رو ) بی دررفت. بی مفر. بی مخرج. بن بست : کوچه بی دررو. رجوع به دررو شود. || ( اِ مرکب ) ( اصطلاح فیزیک ) گرمائی که در دستگاهی بکاررود و از آن هیچ کاسته نشود. ( فرهنگ فارسی معین ) .
Impasse Deadlock Standoff
بن بست: [ اصطلاح معماری و شهر سازی ] معبری است که از یک سود مسدود باشد.