بلوا

/balvA/

    agitation
    disorder
    putsch
    riot
    trouble
    unrest
    disturbance
    ruction

فارسی به انگلیسی

بلوا امیز
riotous

بلوا راه انداختن
riot

بلوا گرانه
seditious

بلوا کردن
to raise a disturbance

مترادف ها

uproar (اسم)
غوغا، داد و بیداد، همهمه، غریو، بلوا، شورش، هنگامه

riot (اسم)
غوغا، اشوب، داد و بیداد، یاغیگری، فتنه، بلوا، طغیان، شورش

fracas (اسم)
زد و خورد، قیل و قال، بلوا

uprising (اسم)
خیز، بلوا، برخاستگی، طغیان، شورش، قیام، بر خیزش

پیشنهاد کاربران

در شعر مولانا � دخلتُ التیه بالبلوی � ظاهراً به معنی � مشقت و دشواری � آمده یعنی : به سختی وارد شدم به زمینی که مردمان در آن گم می شوند.
هوالعلیم
بلوا : آشوب ؛ فتنه ؛ جنجال ؛ هنگامه ؛ هیاهو ؛ غوغا. . .
شورش، همهمه
بدبختی
سختی
ادبار

بپرس