بالا بلند/ بلند بالا : مفصّل ، طولانی، با تشریفات کامل . ( ( این محنتی که اکنون گریبانگیر او شده است رقم ناقابلی است از سیاهه بالا بلندی از بلایا و آفات گوناگون. ) ) ( داستان ها و قصه ها ، 165 ) ( ( یک ... [مشاهده متن کامل]
نامه ی بلند بالا . . . به خاکپای همایونی نوشتند. ) ) ( توپ مروارید، 10 ) ( ( یک تعظیم بلند بالا جلوی اربابش کرد ) ) ( همان ، 9 )
نخل بالا. [ ن َ ] ( ص مرکب ) که قد او در رسایی چون نخل بود. مستقیم اندام. تناور. بلندقد. بالابلند : سر زنگی نخل بالا فتاد چو زنگی که از نخل خرما فتاد. نظامی.
کشیده قامت ؛ بلندبالا : کشیده قامتی چون نخل سیمین دو زنگی بر سر نخلش رطب چین. نظامی.
راست بالا. ( ص مرکب ) مستوی القامة. معتدل القامة. راست قد. آخته بالا. کشیده قامت. سروقد : همه شاه چهر و همه ماهروی همه راست بالا همه راستگوی. فردوسی. || ( اِ مرکب ) درخت سرو. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ) .