بلندبالا

/bolandbAlA/

    [infml.] long
    detailed
    tall

مترادف ها

tall (صفت)
بلند، شاق، گزاف، اغراق امیز، بلند بالا، بلند قد، قد بلند

high-grown (صفت)
بلند بالا، بلند قد

پیشنهاد کاربران

بالا بلند/ بلند بالا : مفصّل ، طولانی، با تشریفات کامل . ( ( این محنتی که اکنون گریبانگیر او شده است رقم ناقابلی است از سیاهه بالا بلندی از بلایا و آفات گوناگون. ) ) ( داستان ها و قصه ها ، 165 ) ( ( یک
...
[مشاهده متن کامل]
نامه ی بلند بالا . . . به خاکپای همایونی نوشتند. ) ) ( توپ مروارید، 10 ) ( ( یک تعظیم بلند بالا جلوی اربابش کرد ) ) ( همان ، 9 )

نخل بالا. [ ن َ ] ( ص مرکب ) که قد او در رسایی چون نخل بود. مستقیم اندام. تناور. بلندقد. بالابلند :
سر زنگی نخل بالا فتاد
چو زنگی که از نخل خرما فتاد.
نظامی.
کشیده قامت ؛ بلندبالا :
کشیده قامتی چون نخل سیمین
دو زنگی بر سر نخلش رطب چین.
نظامی.
راست بالا. ( ص مرکب ) مستوی القامة. معتدل القامة. راست قد. آخته بالا. کشیده قامت. سروقد :
همه شاه چهر و همه ماهروی
همه راست بالا همه راستگوی.
فردوسی.
|| ( اِ مرکب ) درخت سرو. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ) .

بپرس