بلند

/baland/

    long
    tall
    high
    loud
    exalted
    eminent
    aloud
    loudly
    [adv.] aloud
    big
    full-throated
    out
    plangent
    elevated
    up
    towering
    erect
    uphill

فارسی به انگلیسی

بلند اشیان
aerie

بلند اوازگی
fame, honor, renown

بلند اوازه
famous, prominent, renowned, famed, prestigious

بلند بالا و نیرومند
strapping

بلند بالایی
height

بلند پایه
ranking, superior, top, top-level, higher-up, elevated, dignified, high, high-class

بلند پایهها
top-level

بلند حرف زدن
cackle

بلند سازی
elevation

بلند شدگی الت تناسلی
erection

بلند شدن از جا
arise

بلند شدن اسب روی دو پا
prance

بلند شده
elevated, erect, aweigh

بلند قد
all

بلند مرتبگی
sovereignty

بلند مرتبه
eminent

بلند نظر
generous, high-minded

بلند نظری
generosity

بلند همت
ambitious, magnanimous, of high aspiration, of a lofty purpose, of high aspirations, of a lofty purpose, enterprising

بلند همتی
magnanimity

مترادف ها

supernal (صفت)
بلند، علوی، آسمانی، بهشتی، وابسته به عالم بالا

tall (صفت)
بلند، شاق، گزاف، اغراق امیز، بلند بالا، بلند قد، قد بلند

highfalutin (صفت)
بلند، قلنبه، اغراق امیز، پرطمطراق

upland (صفت)
بلند

eminent (صفت)
بزرگ، علیه، بلند، برجسته، عالیجناب، هویدا، علی، والا مقام، متعال، سربلند

lofty (صفت)
بزرگ، بلند، عالی، مرتفع، علی، ارجمند، بلند پایه، رفیع

vociferous (صفت)
بلند، پر سر و صدا

grandiose (صفت)
بلند، پر اب و تاب، بزرگ نما، عالی نما

sonorous (صفت)
بلند، قلنبه، پر صدا، صدا دار، پرطنین

high-ranking (صفت)
بلند، عالی رتبه، عالی مرتبه

skyscraping (صفت)
بلند

forte (صفت)
بلند

loud (صفت)
رسا، با صدای بلند، بلند، پر سر و صدا، گوش خراش، زرق و برق دار، پر صدا، بلند اوا، پراواز، پر جلوه، پر هیاهو

high (صفت)
رشید، علیه، با صدای بلند، بلند، خوشحال، علوی، خشن، عالی، گزاف، مرتفع، زیاد، عالی مقام، عالیجناب، علی، متعال، بو گرفته، بلند پایه، رفیع، وافرگران، تند زیاد، با صدای زیر، اندکی فاسد

long (صفت)
دیر، ژرف، متوالی، طولانی، بلند، مفصل، مدید، کشیده، طویل، دراز

aloud (قید)
با صدای بلند، بلند

loudly (قید)
بلند

پیشنهاد کاربران

بلند واژه ای فارسی و برگرفته از واژه �buland� در فارسی میانه و به معنای بالا و مرتفع می باشد
این واژه با واژه های � barəzant� و �barəz� در اوستایی و �bilind� در کرمانجی هم ریشه است .
این واژه به شکل �بولنت� برای نامیدن مردها در ترکی استانبولی کاربرد دارد .
...
[مشاهده متن کامل]

فردوسی:
به تو گشت بخت بزرگی بلند
به تو زیردستان شوند ارجمند

منابع• https://www.etimolojiturkce.com/kelime/bülent
بیایید ادعای جعلی را با استناد به منابع معتبر زبان شناسی فارسی و تاریخی به شکل علمی نقد کنیم:
- - -
۱. ریشهٔ فارسی �بلند�
منابع معتبر:
فرهنگ معین: �بلند: [از پهلوی] biland، افراشته، بلند�.
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ دهخدا: �بلند: بلند، افراشته، مرتفع�.
نیکلسون و هرتسفلد ( فرهنگ زبان پهلوی ) : پهلوی �biland� یا �band� به معنی افراشته، بلند، کهن و ایرانی است.
تحلیل زبان شناسی:
واژهٔ �بلند� از پهلوی وارد فارسی میانه و سپس فارسی نو شده است.
هیچ مدرکی در اوستا یا فارسی باستان وجود ندارد که �بلند� ریشهٔ ترکی داشته باشد.
ساخت و واج شناسی کلمه ( b - l - a - n - d ) کاملاً با ساخت واژگان ایرانی همخوانی دارد و از ریشه های پهلوی و فارسی باستان مشتق شده است.
- - -
۲. نقد ادعای جعلی
ادعا:
> بلند ریشه ترکی دارد و از ریشه کلمه �بوی� به معنی قدیمی بوده است، �بویلاندی� → �بلندی� → �بلند�.
اشتباهات و شبهه ها:
1. واژهٔ �بوی� در فارسی:
همان طور که خود شما در منابع معتبر نقل کرده اید، �بو� به معنای رایحه است ( فرهنگ دهخدا، معین، آنندراج ) .
هیچ ارتباط معنایی و واجی با قد، درازا یا بلندی ندارد.
2. ریشهٔ ترکی �بویلاندی�:
هیچ سند معتبر تاریخی یا زبان شناسی نشان نمی دهد که چنین واژه ای در ترکی باستان یا ترکی میانه وجود داشته باشد.
تبدیل فرضی �بویلاندی → بلندی → بلند� فاقد شواهد واج شناسی و تاریخی است و صرفاً حدس و تئوری شخصی است.
3. پیوستگی تاریخی فارسی:
�بلند� در منابع پهلوی ( biland/band ) به معنای افراشته، بلند ثبت شده و بدون هیچ تاثیر ترکی است.
اگر ریشه ترکی بود، باید در فارسی میانه یا پهلوی هیچ معادل مستقیمی وجود نداشت، اما چنین معادلی کاملاً ثبت شده است.
- - -
✅ نتیجه
بلند واژه ای کاملاً ایرانی و کهن است، با ریشهٔ پهلوی biland/band.
هیچ سندی از ترکی بودن آن وجود ندارد.
ادعای �بلند از بویلاندی ترکی� صرفاً یک جعل یا حدس بدون پایهٔ علمی است.
- - -

بلند یک واژه ترکی است که ازریشه بوی به معنای قدودرازیست بویلاندی یعنی قدش درازشدودرنتیجه بویلاندودرنهایت تبدیل به بلندشده است
معادل زبان لکی : بِلِنگ یا بَرز
واژه بلند
معادل ابجد 86
تعداد حروف 4
تلفظ boland
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) boland [[پهلوی ]]
مختصات ( بُ لَ ) ( ص . )
آواشناسی baland
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ بزرگ سخن
فرهنگ لغت معین
کُردی: بَرز barz
سر به فلک کشیده
بلند boland
پهلوی buland
طولانی
boy = قد ، قامت ، ارتفاع ، بلندی، بزرگی، ( در مورد انسان و حیوان و. . . ) ( ترکی )
boylanmak = قد کشیدن ، قامت گرفتن ، بلند شدن، بزرگ شدن
boylant یا boyland = قدکشیده ، قامت گرفته ، بزرگ شده
boyland >>
...
[مشاهده متن کامل]

>>boland >>> بلند ( ترکی ) : که با تعمیم معنا به اشیا و موارد انتزاعی در فارسی = رفیع ، والا مرتبه ، مرتفع ، تشدید شده ( در مورد صدا ، صوت ) و. . . . َ

دراز، طولانی، طویل، رفیع، شاهق، مرتفع، شامخ، عالی، متعالی، منیع، والا، بم، افراخته، افراشته، کشیده، رسا
بلند: بلنددر پهلوی در همین ریخت بکار برده شده است.
( ( کسی کو شود زیر نخل بلند
همان سایه زو بازدارد گزند ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 211 )

بلند به معنی چیزی که درازای زیادی داشته باشد در ساختار جمله صفت محسوب می شود. مفهومی نسبی دارد، ممکن است چیزی در مقابل چیزی بلند و در عوض در مقابل چیزی دیگر کوتاه به نظر آید. هم معنی آن دراز می باشد.
بلند به ترکی: اوزون ، بویلو ، اوجا
رانده شده، رجیم. کتاب «بنیاد تاویل» تالیف موید الدین شیرازی فصل اول، در ترجمه آیه 15:34 اخرج منها فانک رجیم: مر ابلیس را گفت برون شو ازاین سرای که تو بلندی.
سولفور طبیعی روی، ZnS، به این کانی گالن کاذب نیز گویند. فرهنگ اصطلاحات علمی، بنیاد فرهنگ ایران
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)