بلغم

/balqam/

    phlegm
    lymph

مترادف ها

phlegm (اسم)
سستی، خیم، خلط، بی حالی، بلغم

mucus (اسم)
خیم، بلغم، ماده مخطی

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
بلغمبلغمبلغمبلغم
بلغم: یکی از چهار حالت درونی بدن که با تاثیر گذاری بر روان، تعیین کننده ی گونه ای از رفتار آدمی است و باعث می شود کسی که بلغمی است، دارای شخصیتی خونسرد باشد و در هر حالتی آرامش داشته باشد.
( https://www. cnrtl. fr/definition/flegme )
...
[مشاهده متن کامل]

همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
کلفه kalfa ( سنسکریت: kalpha )
سلشمن seleŝman ( سنسکریت: صلشمن śleŝman )

خلط سینه، خلطی که غیر طبیعی و نشان از یک بیماری باشد، کهنه باید به پزشک مراجعه کرد.
لنف
بلغم Phlegm ) ) :[ اصطلاح طب سنتی ] در معده تولید شده و همراه با خون در تمام بدن در جریان است. طبع آن سرد و تر و طعم آن شیرین است. بلغم در روند طبیعی خود به خون تبدیل می شود.