persist, survive
فارسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
بقا را میتوانیم به معنی ازلی هم برداشت کنیم ؟
واژه بقا
معادل ابجد 103
تعداد حروف 3
تلفظ baqā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: بقاء]
آواشناسی baqA
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
معادل ابجد 103
تعداد حروف 3
تلفظ baqā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: بقاء]
آواشناسی baqA
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
مانایی
پایستاری
در کنش شناسی ( سینتیک ) از واژه پایستاری تکانه به جای بقای اندازه حرکت در بسیاری از نگارشها بهره گرفته شده است
در کنش شناسی ( سینتیک ) از واژه پایستاری تکانه به جای بقای اندازه حرکت در بسیاری از نگارشها بهره گرفته شده است
حرکت
زندگی
سلامتی
هستی
زیستن
زندگی
سلامتی
هستی
زیستن
برزیستی، برزیستن
زنده مانی.
این بهترین چیزی بود که به مغزم رسید
این بهترین چیزی بود که به مغزم رسید
پایدار
فانی
مهلک
متضاد:فنا
فانی
مهلک
متضاد:فنا
مخالف بقا
نا پایداری
نا پایداری
ابدیت، ادامه زندگی یا ادامه دادن زندگی
ادامه زندگی
زیستن
حیات
راز بقا: چگونگی تلاش برای ادامه زندگی
زیستن
حیات
راز بقا: چگونگی تلاش برای ادامه زندگی
بَقا
واژه ای پارسی ست و نام کهن " خدا " در زبان های سُغدی و سَکایی ست که اسل آن " بَغ یا بَگ یا بِیک" است که در واژه های :
بَغداد، بَغدُخت، بَغستان ، بَغلان، بَگرام ، بِیگُم ، بِیکی ، بیگلَری ، انگلیسی : big به جا مانده است ، و چون خدا از نگر دینی هم همیشه بوده و هم بزرگ بنابراین جاودانه و اَبَدی ست .
... [مشاهده متن کامل]
واژه های اَرَبی : بقیه ، باقی ، اِبقاء ، . . . از روی بَغ یا بَق بَرساخته شده اند.
بهتر است بَغ نوشته شود و از آن واژه های خوشه ای بَرساخته شود :
بَغیدَن ، بَغاندَن : بغه ، بَغا ، بَغیه ، بَغِش . . .
واژه ای پارسی ست و نام کهن " خدا " در زبان های سُغدی و سَکایی ست که اسل آن " بَغ یا بَگ یا بِیک" است که در واژه های :
بَغداد، بَغدُخت، بَغستان ، بَغلان، بَگرام ، بِیگُم ، بِیکی ، بیگلَری ، انگلیسی : big به جا مانده است ، و چون خدا از نگر دینی هم همیشه بوده و هم بزرگ بنابراین جاودانه و اَبَدی ست .
... [مشاهده متن کامل]
واژه های اَرَبی : بقیه ، باقی ، اِبقاء ، . . . از روی بَغ یا بَق بَرساخته شده اند.
بهتر است بَغ نوشته شود و از آن واژه های خوشه ای بَرساخته شود :
بَغیدَن ، بَغاندَن : بغه ، بَغا ، بَغیه ، بَغِش . . .
همیشگی
جاودانگی
جاودانگی
این واژه تازیست و ایرانیش واژگان ماندن ماندگاری و مانش و زندگانی هم میباشد
حیات
زندگی
زیست
زیستن
زندگی
زیست
زیستن
زنده ماندن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)