بقا

/baqA/

    living
    survival
    duration
    permanence
    eternity

فارسی به انگلیسی

بقا یافتن
persist, survive

پیشنهاد کاربران

بقا. [ ب َ ] ( ع اِمص ) زیست و زندگانی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( فرهنگ نظام ) . ماندن در جهان. ضد فنا. ( آنندراج ) . باقی ماندن. ( ترجمان علامه جرجانی ص 27 ) ( زوزنی ) . بماندن. ( مؤید الفضلاء ) . عمر و رجوع به بقاء شود :
...
[مشاهده متن کامل]

در دار فنا اهل بقا خلق که دیده ست
از اهل بقایی تو و در دار بقایی .
منوچهری.
و پاک باد روحش در بقا و فنا. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 309 ) .
هرچه بآغازی بوده شود
طمع مدار ای پسر اندر بقاش.
ناصرخسرو.
گرچه ترا نیست علم و نیز بقا نیست
سوی من الفنجگاه علم و بقایی.
ناصرخسرو.
ترا خدای ز بهر بقا پدید آورد
ترا ز خاک و هوا و نبات و حیوان را.
ناصرخسرو.
تا جهانست بقا بادت مانند جهان
که بقای تو جهان را چو جهان اصل بقاست.
مسعودسعد.
ندید یارد دشمن سپاه او را روی
از آنکه بر وی کوته شود بقای دراز.
مسعودسعد.
این سال بقا بصد رساند [ چنار ]
و آن بیش سه چهار مه نماند [ بیدانجیر ].
خاقانی.
بقای شاه جهان باد تادهد سایه
زمین بشکل صنوبر فلک بلون سداب.
خاقانی.
تو باقی بمان کز بقای تو هرگز
درین پیشه کس ناید او را برابر.
خاقانی.
دوران بقا چو باد صحرا بگذشت
تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت.
گلستان.
ای دل ار عشرت امروز بفردا فکنی
مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد.
منبع. لغت نامه دهخدا

بقاء : زنده ماندن
بقا را میتوانیم به معنی ازلی هم برداشت کنیم ؟
واژه بقا
معادل ابجد 103
تعداد حروف 3
تلفظ baqā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: بقاء]
آواشناسی baqA
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
مانایی
پایستاری
در کنش شناسی ( سینتیک ) از واژه پایستاری تکانه به جای بقای اندازه حرکت در بسیاری از نگارشها بهره گرفته شده است
حرکت
زندگی
سلامتی
هستی
زیستن
برزیستی، برزیستن
زنده مانی.
این بهترین چیزی بود که به مغزم رسید
پایدار
فانی
مهلک
متضاد:فنا
مخالف بقا
نا پایداری
ابدیت، ادامه زندگی یا ادامه دادن زندگی
ادامه زندگی
زیستن
حیات
راز بقا: چگونگی تلاش برای ادامه زندگی
بَقا
واژه ای پارسی ست و نام کهن " خدا " در زبان های سُغدی و سَکایی ست که اسل آن " بَغ یا بَگ یا بِیک" است که در واژه های :
بَغداد، بَغدُخت، بَغستان ، بَغلان، بَگرام ، بِیگُم ، بِیکی ، بیگلَری ، انگلیسی : big به جا مانده است ، و چون خدا از نگر دینی هم همیشه بوده و هم بزرگ بنابراین جاودانه و اَبَدی ست .
...
[مشاهده متن کامل]

واژه های اَرَبی : بقیه ، باقی ، اِبقاء ، . . . از روی بَغ یا بَق بَرساخته شده اند.
بهتر است بَغ نوشته شود و از آن واژه های خوشه ای بَرساخته شود :
بَغیدَن ، بَغاندَن : بغه ، بَغا ، بَغیه ، بَغِش . . .

همیشگی
جاودانگی
این واژه تازیست و ایرانیش واژگان ماندن ماندگاری و مانش و زندگانی هم میباشد
حیات
زندگی
زیست
زیستن

زنده ماندن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)