بغرنج

/boqranj/

    abstruse
    complex
    complicated
    convoluted
    deep
    difficult
    elaborate
    hieroglyphic
    impalpable
    impenetrable
    intangible
    intricate
    involved
    knotty
    recondite
    stickler
    sticky
    teaser

فارسی به انگلیسی

بغرنج سازی
elaboration

بغرنج شدن
complicate

بغرنج کردن
complicate, involve

مترادف ها

complex (صفت)
پیچیده، مجتمع، مختلط، بغرنج، مرکب از چند جزء، هم تافت

intricate (صفت)
پیچیده، بغرنج، مرکب، درهم و برهم

involved (صفت)
پیچیده، گرفتار، مبهم، بغرنج، در گیر، مورد بحی

involute (صفت)
غامض، مبهم، بغرنج، پیچ دار، تودرتو

complicated (صفت)
بغرنج

obscurant (صفت)
پیچیده، بغرنج، نامفهوم، مخالف اصلاحات

intangible (صفت)
بغرنج، درک نکردنی، لمس ناپذیر، نا هویدا

پیشنهاد کاربران

دراین که رنح یک کلمه فارسی است حرفی درش نیست اما بغ مایه شک است که فارسی باشد چون حرف غ عربی است مگر این که این دراصل فارسی اما با حروف ویژه پارسی باشد که به غ معرب شده است
رنج از واژه ی پهلوی ranjّ ( به معنی سختی و عذاب ) ، در فارسی میانه ی مانوی rnz
( آزار، زحمت و رنج ) ، پهلوی اشکانی مانوی ranj - ranž آمده که آن را از مصدر فعلی raxtan
( آزار دادن، اذیت کردن و رنجاندن ) دانسته اند.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع: حسن دوست، نیبرگ . فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی و A Manual of Pahlavi, Tehran: Asatir.

درپیچان. [ دَ ] ( ص مرکب ) مشکل. دشوار. مشوش. پیچدار. ( ناظم الاطباء ) : عَسِر؛ کار درپیچان و دشوار. ( منتهی الارب ) .
متضاد: آسان و ساده
واژه بغرنج واژه پارسی است، آیا از ( رنج ) آن دریافته نمی شود؟؟؟!!!!!
بغ ( بَگَ ) به چم بزرگ است که درواژه بغداد که یک واژه پارسی است نیز دیده می شود. لرها هم به آن بَک می گویند.
و رنج هم که همه می دانند.
تکواژهایش پارسی است.

درهم
سخت، دشوار
اصلاً واژه ای دو بندی و بسیار پارسی ست. بغ معنایش، خدا وَ ربّ وَ بُت می باشد. و رنج نیز پارسی و معنایش درد و اَلَم و داء است. پس دردی مضاعف. سختی و رنجی آسمانی. . .

بپرس