some
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
کسی، بعضی، بعض، برخی از، برخی، چندتا، شخص یا چیز معینی
بعضی، بعض
پیشنهاد کاربران
واژه ی بعضی یا بزی از ریشه ی واژه ی بعض یا بز فارسی هست.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه ی �بعض� / �بز� در فارسی و ریشه های اوستایی، پهلوی و سانسکریت به این شکل قابل پیگیری است:
... [مشاهده متن کامل]
- - -
🧬 ریشه شناسی واژه ی �بعض� در زبان های کهن
1. اوستایی
در اوستایی، واژه ای مانند baζa ( با تلفظ تقریبی �باظا� ) وجود دارد که به معنای �یکی، مقداری� یا �برخی� به کار می رفته است. ریشه ی این واژه به صورت bā - یا ba - به معنای �داشتن، بودن� قابل ردیابی است. این واژه در متون دینی اوستایی کاربرد دارد و نشان دهنده ی مفهوم �بخشی از کل� یا �مقداری� است.
2. پهلوی
در فارسی میانه ( پهلوی ) ، واژه ای به صورت bāz یا baz وجود دارد که معنای �چند، مقداری، بعض� را می دهد. این واژه ادامه ی همان ریشه ی اوستایی است و در متون زرتشتی و پهلوی به کار رفته است.
3. سانسکریت
در سانسکریت، واژه ای مانند bhāga به معنای �قسمت، بخش، سهم� وجود دارد که با ریشه ی bhā - مرتبط است. این واژه از نظر تاریخی با اوستایی و پهلوی هم ریشه است و معنای �بخشی از کل� را منتقل می کند که در نهایت به معنی �بعضی، مقداری� در فارسی امروزی رسیده است.
- - -
📚 منابع معتبر کتابی برای ریشه شناسی واژه ی �بعض�
1. Anvari, Hassan – Farhang - e Rishshenasi - ye Zabān - e Fārsi
2. Zarrinkoub, Abdolhossein – Tārikh - e Zabān - e Fārsi
3. Ma‘soumi Hamadani, Hossein – Farhang - e Avestāi
4. Bahār, Mohammad - Taqi – Farhang - e Pahlavi
5. Menasce, Jean de – Histoire et Grammaire du Pahlavi
6. Bartholomae, C. & Windfuhr, G. – Avestan Dictionary
7. Watkins, Calvert – Indo - European Etymological Dictionary
8. Monier - Williams, Monier – A Sanskrit - English Dictionary
9. Kent, Roland G. – Introduction to Old Persian
10. Humbach, Helmut – Handbuch des Altpersischen
11. Windfuhr, Gernot – The Iranian Languages
12. Schmitt, R�diger – Compendium Linguarum Iranicarum
13. Benveniste, �mile – Etymological Dictionary of the Iranian Verb
14. Tropper, Josef – A Grammar of the Old Persian Inscriptions
- - -
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه ی �بعض� / �بز� در فارسی و ریشه های اوستایی، پهلوی و سانسکریت به این شکل قابل پیگیری است:
... [مشاهده متن کامل]
- - -
🧬 ریشه شناسی واژه ی �بعض� در زبان های کهن
1. اوستایی
در اوستایی، واژه ای مانند baζa ( با تلفظ تقریبی �باظا� ) وجود دارد که به معنای �یکی، مقداری� یا �برخی� به کار می رفته است. ریشه ی این واژه به صورت bā - یا ba - به معنای �داشتن، بودن� قابل ردیابی است. این واژه در متون دینی اوستایی کاربرد دارد و نشان دهنده ی مفهوم �بخشی از کل� یا �مقداری� است.
2. پهلوی
در فارسی میانه ( پهلوی ) ، واژه ای به صورت bāz یا baz وجود دارد که معنای �چند، مقداری، بعض� را می دهد. این واژه ادامه ی همان ریشه ی اوستایی است و در متون زرتشتی و پهلوی به کار رفته است.
3. سانسکریت
در سانسکریت، واژه ای مانند bhāga به معنای �قسمت، بخش، سهم� وجود دارد که با ریشه ی bhā - مرتبط است. این واژه از نظر تاریخی با اوستایی و پهلوی هم ریشه است و معنای �بخشی از کل� را منتقل می کند که در نهایت به معنی �بعضی، مقداری� در فارسی امروزی رسیده است.
- - -
📚 منابع معتبر کتابی برای ریشه شناسی واژه ی �بعض�
1. Anvari, Hassan – Farhang - e Rishshenasi - ye Zabān - e Fārsi
2. Zarrinkoub, Abdolhossein – Tārikh - e Zabān - e Fārsi
3. Ma‘soumi Hamadani, Hossein – Farhang - e Avestāi
4. Bahār, Mohammad - Taqi – Farhang - e Pahlavi
- - -
بعضی. [ ب َ ] ( ضمیر مبهم ) چند و چندی. قدری و چندان. ( ناظم الاطباء ) . در لفظ بعضی یای تحتانی برای وحدت است و اگر وحدت منظور نباشد آوردن یاء درست نیست. ( غیاث ذیل بعض ) ( آنندراج ذیل بعض ) . پاره ای از چیزی. مقداری. برخی. لختی. گروهی. بخشی. قسمتی : و ابنیت ، شهری است بر مشرق صقلاب و بعضی بروسیان مانند. ( حدود العالم ) . بعضی تقرب را از دل و بعضی از بیم. ( تاریخ بیهقی ) . سبکتکین ، تاش سپهسالارش رابر میمنه بداشت و بعضی لشکر سلطانی و ساقه قوی بگماشت هر دو طرف را. ( تاریخ بیهقی ) . و آن لازم است بر گردن من و پیوسته است بعضی به بعضی. ( تاریخ بیهقی ) .
... [مشاهده متن کامل]
سراپای بعضی و بعضی گیاکن
چو اندر مغاک چغندر چغندر.
منبع. لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
سراپای بعضی و بعضی گیاکن
چو اندر مغاک چغندر چغندر.
منبع. لغت نامه دهخدا
افزون بر {برخی}، می توان از {بخشی/پاره ای/تکه ای} به جای {بعضی} بکار برد.
بِدرود!
بِدرود!
زبان کُردی: هَندِیک، بِرِیگ، بِرِیک، بِرِی
گاهی، گاهاً
برخی
جمعی
جمعی از سربازان به گیلان رفتند
جمعی از سربازان به گیلان رفتند
یک چند
شماری اندک
تکه ای
بریده ای
برخی، پاره ای، گروهی
بَعضی
این واژه پارسی و اَرَبیده و بر پایه دستگاه آوایی زبان اَرَبی دگریده و با وات " ع و ض" نوشته و گفته شده است ؛ اَسل آن از کارواژه ی بیزیدن و بیختن ( بیز ، بیخ : ستاک ) می آید به مینه ی جدا کردن ، برخه کردن ، بخش کردن ، بَهر کردن ، وقتی برای نمونه می گوییم بَعضی از گیاهان = بَرخی یا بیزی یا بَزی از گیاهان که آن را از دیگر ها جدا ساخته ایم ؛ هم چنان در پارسی : آردبیز به مینه ی ابزار اَلَک کردن و جدا کردن ؛ و در انگلیسی هم ریشه با واژه ی base = بیخ یا بیز چیزی بدین گونه که :
... [مشاهده متن کامل]
چیزی که جدا شده و دیگر نمی توان از آن چیزی را جدا کرد، که در پارسی نو به پایگاه ترانویسی ( ترجمه ) شده است . پیش نهاد :
این واژه را می توان به چهر کهن آن " بیز" یا پارسی نو "بَز"
با وات " اَ " کِشیده به کار بُرد .
این واژه پارسی و اَرَبیده و بر پایه دستگاه آوایی زبان اَرَبی دگریده و با وات " ع و ض" نوشته و گفته شده است ؛ اَسل آن از کارواژه ی بیزیدن و بیختن ( بیز ، بیخ : ستاک ) می آید به مینه ی جدا کردن ، برخه کردن ، بخش کردن ، بَهر کردن ، وقتی برای نمونه می گوییم بَعضی از گیاهان = بَرخی یا بیزی یا بَزی از گیاهان که آن را از دیگر ها جدا ساخته ایم ؛ هم چنان در پارسی : آردبیز به مینه ی ابزار اَلَک کردن و جدا کردن ؛ و در انگلیسی هم ریشه با واژه ی base = بیخ یا بیز چیزی بدین گونه که :
... [مشاهده متن کامل]
چیزی که جدا شده و دیگر نمی توان از آن چیزی را جدا کرد، که در پارسی نو به پایگاه ترانویسی ( ترجمه ) شده است . پیش نهاد :
این واژه را می توان به چهر کهن آن " بیز" یا پارسی نو "بَز"
با وات " اَ " کِشیده به کار بُرد .
واژه اربیشده ی بعضی که در لغتنامه پارسی به شکل باسی bāsī* ثبت شده از لغت بئزو batzu ( k ) ** در زبان باسک به مانای برخی some ساخته شده که در آن bat به مانای یک one و - tzu پسوند جَم است. بدینسان بئز و بئزی ( بئز ی مانند برخ و برخی ) نشان میدهند که واژگان بعض و بعضی ریشه در زبانهای ایرانی دارند.
... [مشاهده متن کامل]
پیرسها ( منابع ) :
*A Vocabulary Persian, Arabic and English edited by Charles Wilkins
**The History of Basque by R. L. Trask
... [مشاهده متن کامل]
پیرسها ( منابع ) :
لختی
هرازچندی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)