بصیرت

/basirat/

    insight
    intelligence
    expert knowledge
    clairvoyance
    consciousness
    discernment
    dope
    judgment
    sapience
    vision

مترادف ها

knowledge (اسم)
سامان، اگاهی، اطلاع، معرفت، علم، بصیرت، فضیلت، عرفان، دانش، دانایی، وقوف

intuition (اسم)
فراست، بصیرت، کشف، بینش، شهود، درک مستقیم، دریافت ناگهانی

insight (اسم)
فراست، بینایی، فهم، بصیرت، بینش، درون بینی، چشم باطن

vision (اسم)
بینایی، الهام، خیال، بصیرت، تصور، دید، وحی، منظره، رویا

foresight (اسم)
پیش بینی، بصیرت، دوراندیشی، مال اندیشی

discernment (اسم)
بینایی، درک، تشخیص، بصیرت، تمیز، دریافت

discretion (اسم)
نظر، رای، احتیاط، بصیرت، صلاحدید، حزم

clairvoyance (اسم)
روشن بینی، بصیرت

ken (اسم)
نظر، بصیرت، بینش

پیشنهاد کاربران

بصیرت: توانایی درک درست پدیده ها یا رخدادهای گوناگون که از فریب خوردن از ظاهر آنها پیشگیری می کند.
( https://www. cnrtl. fr/definition/clairvoyance )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
بینش، نهان بینی nahān - bini ( دری )
...
[مشاهده متن کامل]

اسپانگ espānag ( اوستایی: spānangh )
دایمن dāyman ( اوستایی: دَئِمن daeman )
اسپاشیت espāŝit ( اوستایی: spaŝiti )

سلیم
بصیرت: واژه ای اربی و برابر با ریزبینی ست.
بصیرت : آگاهی و بینش
مبصری . [ م ُ ص ِ ] ( حامص ) مأخوذ از تازی ، هوشیاری و زیرکی و بصیرت و عاقبت اندیشی . ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ) . || بینائی :
گفتند باری کم گری تا کم نگردد مبصری
که چشم نابینا شود چون بگذرد از حد بکا.
مولوی ( دیوان کبیر ج 1 ص 6 ) .
روشن بینی
خبرت . [ خ ُ رَ ] ( ع اِمص ) آگاهی . ( یادداشت بخط مؤلف ) . || بصیرت در امری . ( یادداشت بخط مؤلف ) . || ( اِ ) کارشناس . ( یادداشت بخط مؤلف ) رجوع به خِبرَه و خُبرَه شود. || ( مص ) آزمودن . ( دهار ) . رجوع به خُبرَه در این لغتنامه شود.
چشم باطن ( متفاوت با چشم ظاهر و یا چشم سر )
چشم دل ( دلی که نوری داره و که چشم دل با اون نور میتونه حقایق رو ببینه و درک کنه )
آگاهی. اطلاعات. بینش. هوشیار
واژه بصر معمولا به عضو بینائی و بصیرت به درک و آگاهی درونی گفته می شود .
بینش
بینش
واژه ی �بصیرت� آنگونه که یکی از کاربران در بالا آورده بالاتر از خِرَد ( فوق خرد ) نیست و بگونه ای دربرگیرنده تر ( کُلّی تر ) ، بالاتر یا پایین تر پنداشتن و انگاشتن واژه هایی که هر یک گوشه ای از یک مانش دربرگیرنده تر را دربرمی گیرند، به باور من کاری نادرست است. واژه ی �بصیرت� یا �بینش� که بگمان من، باریک ترین واژه ی جایگزین آن است، آمیزه ای از خِرَد و آزمون های ( تجربه های ) آدمی است که از این آدم تا آدم دیگر، بسته به شیوه ی زندگی، رویکردها، جاهایی که زیسته و آدم هایی که با آن ها نشست و برخاست داشته، هم در درازا و پهنا و هم در ژرفای هر کدام از رنگارنگی و گوناگونی بسیار برخوردار است.
...
[مشاهده متن کامل]

برای درک معنی بصیرت که فوق خرد است بایستی از هرم دانش مطلع باشید در این صورت بصیرت را با خردمندیwisdom و دانش knowledge و آگاهی یکی نمی دانید . ( کسانی که فهم بصیرت برایشان سخت است و به جای معادل سازی در زبان فارسی پیشنهاد حذف آن را می دهند توجه کنند که این کلمه در زبان انگلیسی معادل دارد insight
تفکر کردن
عبارت است از نور. قلبی که بنور قدس روشن باشد و با آن قوه شخص حقایق و بواطن اشیا را ببیند
بینایی
بصیرت یعنی قدرت تشخیص بین خوب وخوبتر
آنکه اول است بهترنیست، یعنی شاخص های بهتربودن لزوما زیبایی، ثروت، قدرت، تخصص و داشتن موقعیت اجتماعی نیست،
چون آنهاهمه اعتباری و زوال پذیرند
آنکه بهتراست اول است،
...
[مشاهده متن کامل]

یعنی کسی که معیارهای انسانی ، اخلاقی و معرفتی درزندگیش بکار گرفته و تقوای الهی پیشه خودنموده است را شایسته بهتربودن می داند.

اگه بخواین پارسی رو پاس بدارید همون بینش رو بکار ببرید. . .
یا نه اگه واقعا معنیش رو میخواین همون دانایی یا اگاهی خوبه
بصیرت یعنی انتخاب بین خوب وخوبتر
آنکه اول است بهترنیست
آنکه بهتراست اول است
بصیرت یعنی انتخاب بین خوب وخوبتر
زیرکی، آگاهی
هوش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس