بصیر

/basir/

    clearsighted
    discerning
    insightful
    sage
    sapient
    well - informed
    clear - sighted

مترادف ها

sage (صفت)
فکور، دانا، عاقل، بصیر، بافراست

great (صفت)
فراوان، ماهر، بزرگ، کبیر، مهم، ابستن، عظیم، معتبر، عالی، مطنطن، بصیر، زیاد، خطیر، عالی مقام، متعال، هنگفت، تومند

clear-sighted (صفت)
روشن بین، بصیر

knowledgeable (صفت)
زیرک، با هوش، مطلع، بصیر، قابل درک، وارد بکار

conversant (صفت)
اگاه، بصیر، وارد، متبحر، وارد بجریانات روز

clear-eyed (صفت)
بصیر، پاک نظر

intuitive (صفت)
بصیر، حسی، مستقیما درک کننده، مبنی بر درک یا انتقال مستقیم

discriminating (صفت)
بصیر

پیشنهاد کاربران

اهل بصر ؛ بابصیرت. بامعرفت. زیرک. بافراست و دوراندیش. ( ناظم الاطباء ) . صاحب بصر.
صاحب دیده ؛ بصیر.
بینشور. [ ن ِ وَ ] ( ص مرکب ) دارای بینش : یا از آن دریا که موجش گوهر است گوهرش گوینده و بینشور است . مولوی . و رجوع به بینش شود.
رایمند
کلمه ( بصیر ) از اسماء حسنای الهی است ، و معنایش علم بدیدنیها است ، نه اینکه به معنای بینا و دارای چشم باشد، و در نتیجه بصیر از شعب اسم علیم است .
روشن بین . . . . بینا . . .
آینده نگر
آگاه، بینا، خبره، خبیر، دانا، روشن بین، مدبر، مطلع
بینا، آگاه
رؤیت با چشم یا رؤیت قلبی؛ نگاه کردن همراه با علم

بپرس