بشکن

/beSkan/

    snap of the fingers
    snapping ones fingers

فارسی به انگلیسی

بشکن بشکن
revelry, dinking-bout

بشکن زدن
snap, to snap ones fingers

مترادف ها

snap (اسم)
چفت، شتاب زدگی، ضربه محکم و ناگهانی، بشکن، قفل کیف و غیره، قالب زنی، گاز ناگهانی سگ، قزن قفلی، گیره فنری، یک گاز، عکس فوری گرفتن

پیشنهاد کاربران

در گویش شهرستان بهاباد به جای واژه بشکن از کلمه ی تلنگو /Telengoo/ استفاده می شود؛معمولاً این واژه هم با لفظ /زدن/ به کار می رود.

بپرس