بسی

/basi/

    much
    right
    too
    very
    well
    many
    often
    terribly

مترادف ها

very (قید)
خیلی، بسیار، بسی، زیاد، چندان

much (قید)
خیلی، تقریبا، بسیار، بسی، زیاد، بفراوانیدور

adequately (قید)
بسی

lot (قید)
خیلی، بسیار، بسی

often (قید)
خیلی زیاد، بسی، غالبا، بارها، کرارا، غالب اوقات، خیلی اوقات، بکرات

پیشنهاد کاربران

more than a little = Very; significantly. Usually said of a particular emotion.
I'm more than a little disappointed that you won't be coming to the wedding, I must say.
Tom is more than a little excited about starting his new job.
...
[مشاهده متن کامل]

What was more than a little unreal, then, was the claim that the Sultan and his government ruled their domains in the sense in which Europeans understood government and administration.

معنی کلمه "بسیکمانی" رو نذاشتین
معنیش میشه بسیک و در امان خدا باش
این در مواقعی که افراد حس دوگانگی یا شک یا التزلم یا حتی عشق و نفرت رو دارن استفاده میشه! ممنونم
. در پارسی میانه:wisē kirdan=فرستادن. همچنین این فعل در گویش فارسی کهمره ای به شکل بِسی کِردَن هنوز بجا مانده:بِسی اُمکِردیش=فرستادمش
بسی واژی از گسی و گسیل است و ان را بسیر نیز گویند
بس
بس گوهر قیمتی که در سینهٔ توست

بپرس