بسط

/bast/

    expansion
    explanation
    extension
    subtlety
    amplification

فارسی به انگلیسی

بسط پذیر
extensible

بسط دادن
amplify, develop, expand, to expand, to amplify, to develop

بسط داشتن
continue

بسط یافتن
balloon, expand

مترادف ها

amplification (اسم)
تقویت، تشدید، افزایش، بسط، توسعه

extension (اسم)
مد، اضافی، بسط، توسعه، کشش، تمدید، گسترش، تعمیم، توسیع، تلفن فرعی

development (اسم)
پیشرفت، پیش روی، ترقی، ظهور، بسط، توسعه، ایجاد، سیر، رشد، نمو، سیر تکاملی، تقریر

expansion (اسم)
بسط، توسعه، انبساط، خاصیت انبساط و گسترش

stretch (اسم)
دوره، بسط، کوشش، قطعه، اتساع، مدت، ارتجاع، خط ممتد

auxesis (اسم)
افزایش، بسط، رشد توام با عدم تقسیم یاخته

outspread (اسم)
بسط، توسعه

outstretch (اسم)
بسط

پیشنهاد کاربران

پیشنهادِ واژه یِ پارسی به جایِ "بسط، بسط دادن" : " آزستردن/آزستراندن "
1 - پیشوندِ " آز" برگرفته از پیشوندِ " اوز، اوس" ( زبانهای اوستایی - پارسی میانه ) به معنایِ " بیرون، به بیرون، به سوی بیرون" است که در واژگانی همچون " آزمودن، آزمایِش و. . . " نیز داریم.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - " ستَردَن یا ستُردَن " به معنایِ " به درازا کشیدن/کشاندن، گسترش دادن" از ریشه اوستایی" ستَر" است که در واژگانِ " ویستردن/گُستردن/ گستراندن" نیز دیده می شود که از پیشوندِ " وی/گُ" ساخته شده اند.
" آزستردن/آزستراندن" رویهم رفته به معنایِ " به بیرون/ به سوی بیرون کشاندن".

کارواژه " فَر بردن/فرابردن" ساخته شده از پیشوند " فَر/فرا" به مینه " پیش، به پیش" و کارواژه " بردن" می باشد.
مینه هایِ کارواژه " فربردن/فرابردن":
1 - پیش بردن، به پیش بردن
2 - توسعه دادن، بسط دادن
...
[مشاهده متن کامل]

. . . . . . . . . . . . . . . . . .
" فر بردن، فرابردن" با کارواژه یِ " uebertragen" از زبان آلمانی برابری می کند.
کارواژه یِ " uebertragen" از زبانِ آلمانی در دو مینه یِ 1 و 2 بالا با کارواژه یِ " فربردن/فرابردن" از زبان پارسی برابری می کند و در مینه هایِ دیگر با کارواژه یِ " ترابردن" از زبان پارسی.
گزینه 2 در بالا را با واژه ی سانسکریت " pra - yam" بسنجید که در آن از پیشوند " pra " که همان پیشوند " فَر، فرا" در زبان پارسی است، بهره گرفته شده است.

بهترین پیشوندها برای واژگان " بسط، بسط دادن":
1 - بکارگیریِ پیشوند " گُ/وی" بمانند واژه " گُستَردن/گُستراندن" ( " وی" در اینجا پیشوندی است که کارکرد آن " دوری، به دور" است.
2 - بکارگیریِ پیشوندِ " آز" بمانند واژگان " aus. dehnen " و " extend" و " expand" و. . . . " آز " پیشوندی است که کارکردِ آن " بیرون، به بیرون" می باشد
...
[مشاهده متن کامل]

( " آز" را در " آزمودن" داریم که با پیشوندهای " aus" ( آلمانی ) و " ex" ( اروپایی ) همریشه و اینهان است.
3 - بکارگیریِ پیشوند " فَر" به مینه " پیش، به پیش" بمانند " pra. yam" ( در زبانِ سانسکریت )
" pra" در سانسکریت همان " فَر، فرا" در زبانِ پارسی است.
. . . . . . . . .
4 - همچنین ما می توانیم صفتهایی که مینه یِ " گُستردن/گُستراندن" را بازنمایی می کنند، به ریختِ فعلی درآوریم و کارواژه ی خود را بسازیم.
برای نمونه در آلمانی " erweitern " ( کارواژه ساخته شده از صفت " weit" به مینه " گسترده، دور، وسیع" )
ساختِ کارواژه ( =فعل ) از صفت در زبانِ پارسیِ میانه: ( صفت . ین. یتَن )
بمانند : مهینیتَن ( مه. ین. یتَن ) ، سبُکینیتَن ( سبُک. ین. یتَن ) و. . . .
برابرسازی در زبانِ پارسی: ( صفت. ان. یدن )
مهانیدن، سبُکانیدن ( سبُکاندن ) و. . .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
به یک واژه بسنده نکنید.

بسط
بسط الارض، بساط، بساطا: آسان کردن زمین برای زندگی.
بسیط:ساده، آسان، کم زحمت . . .
پیشرفت وگسترش
وسیع، وسعت، توسعه و . . . همگی از ریشه ‹وسع› اَستند که این ریشه به گمان گوین ( قوی ) خود از ‹وَس› پهلوی که به معنای بس و بسیار و . . . می باشد، گرفته شده است.
همچنین در پهلوی واژه wistardan آمده است که امروزه شده است ‹گستردن› ( پیشوند وی پهلوی در فارسی گُ یا بِ می شود ) . واژه گستر و گستره و بستر نیز از همین واژه پهلوی گرفته شده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین به نگر می آید واژه ‹بسط› عربی ( که خود مشتقات زیادی دارد ) نیز از همین was و wistardan گرفته شده باشد.

قبض : اندوه، فشردگی _ بسط : توسعه، گسترش
گستردگی
گسترش دادن ، پهن کردن ، وسیع نمودن

بپرس