پیشنهادِ واژه یِ پارسی به جایِ "بسط، بسط دادن" : " آزستردن/آزستراندن "
1 - پیشوندِ " آز" برگرفته از پیشوندِ " اوز، اوس" ( زبانهای اوستایی - پارسی میانه ) به معنایِ " بیرون، به بیرون، به سوی بیرون" است که در واژگانی همچون " آزمودن، آزمایِش و. . . " نیز داریم.
... [مشاهده متن کامل]
2 - " ستَردَن یا ستُردَن " به معنایِ " به درازا کشیدن/کشاندن، گسترش دادن" از ریشه اوستایی" ستَر" است که در واژگانِ " ویستردن/گُستردن/ گستراندن" نیز دیده می شود که از پیشوندِ " وی/گُ" ساخته شده اند.
" آزستردن/آزستراندن" رویهم رفته به معنایِ " به بیرون/ به سوی بیرون کشاندن".
کارواژه " فَر بردن/فرابردن" ساخته شده از پیشوند " فَر/فرا" به مینه " پیش، به پیش" و کارواژه " بردن" می باشد.
مینه هایِ کارواژه " فربردن/فرابردن":
1 - پیش بردن، به پیش بردن
2 - توسعه دادن، بسط دادن
... [مشاهده متن کامل]
. . . . . . . . . . . . . . . . . .
" فر بردن، فرابردن" با کارواژه یِ " uebertragen" از زبان آلمانی برابری می کند.
کارواژه یِ " uebertragen" از زبانِ آلمانی در دو مینه یِ 1 و 2 بالا با کارواژه یِ " فربردن/فرابردن" از زبان پارسی برابری می کند و در مینه هایِ دیگر با کارواژه یِ " ترابردن" از زبان پارسی.
گزینه 2 در بالا را با واژه ی سانسکریت " pra - yam" بسنجید که در آن از پیشوند " pra " که همان پیشوند " فَر، فرا" در زبان پارسی است، بهره گرفته شده است.
بهترین پیشوندها برای واژگان " بسط، بسط دادن":
1 - بکارگیریِ پیشوند " گُ/وی" بمانند واژه " گُستَردن/گُستراندن" ( " وی" در اینجا پیشوندی است که کارکرد آن " دوری، به دور" است.
2 - بکارگیریِ پیشوندِ " آز" بمانند واژگان " aus. dehnen " و " extend" و " expand" و. . . . " آز " پیشوندی است که کارکردِ آن " بیرون، به بیرون" می باشد
... [مشاهده متن کامل]
( " آز" را در " آزمودن" داریم که با پیشوندهای " aus" ( آلمانی ) و " ex" ( اروپایی ) همریشه و اینهان است.
3 - بکارگیریِ پیشوند " فَر" به مینه " پیش، به پیش" بمانند " pra. yam" ( در زبانِ سانسکریت )
" pra" در سانسکریت همان " فَر، فرا" در زبانِ پارسی است.
. . . . . . . . .
4 - همچنین ما می توانیم صفتهایی که مینه یِ " گُستردن/گُستراندن" را بازنمایی می کنند، به ریختِ فعلی درآوریم و کارواژه ی خود را بسازیم.
برای نمونه در آلمانی " erweitern " ( کارواژه ساخته شده از صفت " weit" به مینه " گسترده، دور، وسیع" )
ساختِ کارواژه ( =فعل ) از صفت در زبانِ پارسیِ میانه: ( صفت . ین. یتَن )
بمانند : مهینیتَن ( مه. ین. یتَن ) ، سبُکینیتَن ( سبُک. ین. یتَن ) و. . . .
برابرسازی در زبانِ پارسی: ( صفت. ان. یدن )
مهانیدن، سبُکانیدن ( سبُکاندن ) و. . .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
به یک واژه بسنده نکنید.
بسط الارض، بساط، بساطا: آسان کردن زمین برای زندگی.
بسیط:ساده، آسان، کم زحمت . . .
پیشرفت وگسترش
وسیع، وسعت، توسعه و . . . همگی از ریشه ‹وسع› اَستند که این ریشه به گمان گوین ( قوی ) خود از ‹وَس› پهلوی که به معنای بس و بسیار و . . . می باشد، گرفته شده است.
همچنین در پهلوی واژه wistardan آمده است که امروزه شده است ‹گستردن› ( پیشوند وی پهلوی در فارسی گُ یا بِ می شود ) . واژه گستر و گستره و بستر نیز از همین واژه پهلوی گرفته شده اند.
... [مشاهده متن کامل]
همچنین به نگر می آید واژه ‹بسط› عربی ( که خود مشتقات زیادی دارد ) نیز از همین was و wistardan گرفته شده باشد.
قبض : اندوه، فشردگی _ بسط : توسعه، گسترش
گستردگی
گسترش دادن ، پهن کردن ، وسیع نمودن