بسته شدن


    bind
    close
    clot
    coagulate
    fly
    snap

فارسی به انگلیسی

بسته شدن خون
congeal

بسته شدن مجاری بینی و گلو
congest

بسته شدن نطفه
conceive, conception

مترادف ها

shut (فعل)
بستن، مسدود کردن، پایین اوردن، بسته شدن، تعطیل کردن، تعطیل شدن، برهم نهادن، جوش دادن

shut down (فعل)
بستن، بسته شدن، تعطیل کردن، تعطیل شدن

closure (فعل)
بسته شدن

set in (فعل)
شروع کردن، بسته شدن

پیشنهاد کاربران

بپرس