بسته

/baste/

    stuffy
    closed
    fastened
    chained
    barred
    frozen
    coagulated
    related
    bound
    crossed
    knotty
    dependent or depending
    bundle
    bale
    carton
    close
    pack
    package
    parcel
    shut
    truss
    unopened
    [n.] package
    paper
    [fig.] kenotty
    relative

فارسی به انگلیسی

بسته است به مقتضیات
it depends on circumstances

بسته با طناب
bound

بسته بند
packer

بسته بندی
packing, paking

بسته بندی گوشت
meatpacking

بسته بندی نشده
bulk

بسته بندی و انبار کردن
stow

بسته بندی کردن
bundle, pack, package, to pack

بسته بندی کردن با نوار
tape

بسته بندی کردن هدیه
gift-wrap

بسته بندی کننده
packager, packer

بسته به خاطر اعتصاب
strikebound

بسته به صلاحدید
discretionary

بسته بودن
shutdown

بسته پستی
mail, mailer, parcel post

بسته پستی درجه دو
second-class

بسته پستی سفارشی
special delivery

بسته شدگی
occlusion

بسته شدن
bind, close, clot, coagulate, fly, snap

بسته شدن خون
congeal

مترادف ها

stack (اسم)
توده، دسته، بسته، پشته، دودکش، کومه، خرمن، قفسه کتابخانه

package (اسم)
عدل، بسته، قوطی، بسته بندی کردن

bundle (اسم)
بسته، بقچه

packet (اسم)
بسته، قوطی، بسته کوچک

wisp (اسم)
حلقه، دسته، بسته، گردگیر، جاروب کوچک، بقچه کوچک، بقچه بندی

parcel (اسم)
قسمت، دسته، بسته، بخش، گره، جزئی از یک کل، امانت پستی

fardel (اسم)
بار، بسته، بقچه، کوله بار

trusser (اسم)
دسته، بسته، چوب بست زننده، بشکه ساز

pack (اسم)
یک بسته، گروه، دسته، کوله پشتی، بسته، ملافه، بقچه، یک دست ورق بازی

shut (صفت)
مسدود، بسته

barred (صفت)
مسدود، بسته

frozen (صفت)
محکم، بسته، سرمازده، یخ زده، منجمد یا یخ زده، بی حرکت، بدون ترقی، غیر قابل پرداخت تاانقضا مدت

pent (صفت)
بسته، محصور، مقید

connected (صفت)
پیوسته، مربوط، بسته، منتسب، مسلسل، متصل، مرتبط

closed (صفت)
محرمانه، فراز، مسدود، بسته، محصور

solid (صفت)
سفت، خالص، یک پارچه، سخت، محکم، بسته، قوی، نیرومند، استوار، قابل اطمینان، جامد، توپر، مستحکم، منجمد، حجمی، سه بعدی، ز جسم

bound (صفت)
بسته، موظف، مقید، اماده رفتن، منتسب، با قید و بند بسته شده

پیشنهاد کاربران

واژه بسته
معادل ابجد 467
تعداد حروف 4
تلفظ baste
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت مفعولی ) [پهلوی: bastak]
مختصات ( بَ تِ ) ( ص مف . )
آواشناسی baste
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
۱. بسته شدن ( مخالف باز )
۲. نزدیک
مقابل باز
بسته:قفل
سوال : بسته نرم افزاری بود که به همین موضوع سوال شد و آنچه پس از مطالعه کافی معنای زیر یافته شد .
پکیج یا package که اصولا به هر بسته ای میگویند : پکیج .
رسته: رستگار. «و گروه خدا همیشه رسته اند اندر چیزها» در ترجمه آیه 22 سوره 58: «الا ان حزب الله هم المفلحون».
موید الدین شیرازی، بنیاد تاویل
بسته: در کنار معنی رایج آن، به مفهوم ترکیب و تصنیف نیز به کار می رود. برگرفته از مفهوم پیوندزدن و ترکیب کردن مربوط به واژه بستن. بسته از سده 16 یا شاید پیشتر در زبان ترکی به مفهوم تصنیف موسیقی ( ترکیب نغمه ها ) به کار می رود و در همین ارتباط، «بسته جی» به مفهوم آهنگساز.

بپرس