close (فعل)
بستن، مسدود کردن، محصور کردن، خاتمه دادن
truss (فعل)
جفت کردن، بهم بستن، بستن، دسته کردن، بسیخ کشیدن، خوشه کردن، گره زدن، چوب بست زدن، بادبان را جمع کردن، بار سفر بستن
attach (فعل)
ضمیمه کردن، پیوستن، چسباندن، پیوست کردن، نسبت دادن، بستن، الصاق کردن، گذاشتن، ضبط کردن، دلبسته شدن
ban (فعل)
قدغن کردن، باز داشتن، بستن، ممنوع ساختن، منع کردن، تحریم کردن، لعن کردن، اجازه ندادن
impute (فعل)
متهم کردن، دادن، نسبت دادن، بستن، اسناد کردن
bar (فعل)
باز داشتن، بستن، مانع شدن، مسدود کردن، از بین رفتن رد کردن دادخواست
stick (فعل)
چسبیدن، بهم پیوستن، چسباندن، بستن، الصاق کردن، تحمل کردن، سوراخ کردن، فرو بردن، تردید کردن، گیر کردن، نصب کردن، چسبناک کردن، گیر افتادن
connect (فعل)
پیوستن، متصل کردن، عطف کردن، بستن، وصل کردن، مربوط کردن، با هم متصل کردن
colligate (فعل)
متصل کردن، بستن، ائتلاف کردن
bind (فعل)
بهم پیوستن، چسباندن، بستن، صحافی کردن و دوختن، گرفتار و اسیر کردن، مقید کردن، جلد کردن، مقید و محصور کردن، متعهد و ملزم ساختن، الزام اور و غیر قابل فسخ کردن
hitch (فعل)
تکان دادن، بستن، انداختن، هل دادن
seal (فعل)
بستن، بتونه کاری کردن، مهر زدن، درزگیری کردن، مهر و موم کردن، مهر کردن، محکم چسباندن، صحه گذاشتن
clog (فعل)
بستن، مسدود کردن، کند کردن، لخته شدن، زیادی پر کردن
assess (فعل)
تعیین کردن، تقویم کردن، تشخیص دادن، بستن، مالیات بستن بر، جریمه کردن، بر اورد کردن
tie up (فعل)
حبس کردن، بستن، مقید کردن، پیچیدن
choke (فعل)
خفه کردن، بستن، مسدود کردن
shut (فعل)
بستن، مسدود کردن، پایین اوردن، بسته شدن، تعطیل کردن، تعطیل شدن، برهم نهادن، جوش دادن
shut down (فعل)
بستن، بسته شدن، تعطیل کردن، تعطیل شدن
block (فعل)
باز داشتن، بستن، مسدود کردن، بند اوردن، مانع شدن از، قالب کردن
fasten (فعل)
چسباندن، بستن، محکم کردن، سفت کردن، چفت کردن
belt (فعل)
زدن، بستن، شلاق زدن، محاصره ردن، با شدت حرکت یا عمل کردن
bang (فعل)
بستن، محکم زدن، چتری بریدن
pen (فعل)
بستن، نوشتن، نگاشتن، در حبس انداختن
shut off (فعل)
بستن، مسدود کردن
tighten (فعل)
بستن، سفت شدن، محکم کردن، سفت کردن، تنگ کردن، فشردن، کیپ کردن
blockade (فعل)
بستن، محاصره کردن، راه بند کردن، سدراه کردن
hasp (فعل)
بستن، چفت کردن، دور چیزی پیچیدن، چفتی کردن
clasp (فعل)
بستن، در اغوش گرفتن
knit (فعل)
بهم پیوستن، بستن، بافتن، گره زدن، کشبافی کردن
jam (فعل)
متراکم کردن، بستن، مسدود کردن، شلوغ کردن، منقبض کردن، چپاندن، فرو کردن، گنجاندن، پارازیت دادن
wattle (فعل)
بستن، پیچیدن، نرده گذاری کردن
plug (فعل)
بستن، برق وصل کردن، توپی گذاشتن، در چیزی را گرفتن، قاچ کردن، تیر زدن
congeal (فعل)
بستن، سفت شدن، منجمد کردن، ماسیدن، سفت کردن، یخ بستن
curdle (فعل)
بستن، دلمه شدن، دلمه کردن
curd (فعل)
بستن، دلمه شدن
jell (فعل)
بستن، دلمه شدن، ماسیدن
lock (فعل)
بستن، بغل گرفتن، قفل کردن، قفل شدن، راکد گذاردن، بوسیله قفل بسته ومحکم شدن
coagulate (فعل)
بستن، سفت شدن، لخته شدن، دلمه کردن، ماسیدن
cork (فعل)
بستن، چوب پنبه گذاشتن، راه چیزی گرفتن، در دهن کسی را گذاشتن
spile (فعل)
بستن، با میخ چوبی مسدود کردن
picket (فعل)
بستن، نرده کشیدن، اعتصاب کردن، افسار کردن، مراقبت کردن، جلو کسی راه رفتن یا ایستادن
padlock (فعل)
بستن، قفل کردن
ligate (فعل)
بستن، مسدود کردن رگ
obturate (فعل)
بستن، گرفتن، مانع شدن، مسدود کردن
occlude (فعل)
بستن، مسدود کردن
portcullis (فعل)
بستن، مسدود کردن
posset (فعل)
بستن
switch on (فعل)
بستن