بس! ( = بسه، کافیه، کافی است ) شبه جمله ( فرهنگ بزرگ سخن )
با درود و عرض سلام
مطابق با لغت نامه دهخدا
بس . [ ب َ ] ( ص ، ق ) پهلوی ، وس . پارسی باستان ، وسئی ، وسی بوده که در فارسی وس به بس تغییر یافته
و در اکثر زبانهای باستانی واصیل ایرانی از جمله ( تاتی ، تالشی، کردی، مازنی، گیلک، کرمانچی ) واژه هایی همانند این واژه هنوز با تلفظ قدیم بکار میرود
... [مشاهده متن کامل]
امر تات
واژه بس
معادل ابجد 62
تعداد حروف 2
تلفظ bas
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: vas]
مختصات ( بَ ) ( ص . )
آواشناسی bas
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
واژه �بَس� با املای کردی �به س� و با حفظ تلفظ و معنا در کردی کردستان عراق بسیار کاربرد دارد. هم چنین در کردی �وس� در معناهای اکتفا، کافی، مکفی، فقط و بسنده گی به کار می رود.
در تمامی زبانها بحث شده الا به تورکی متاسفانه
قیز بس
گول بس
به تورکی تحقیق شود
بس و مبس به معنی کافی که خودش هم عربیه در این معنا عربی هست
موقوف
بس کن:ساکت شو، تمام کن.
عده ای از دانش آموزان از معلم می خواهند که امتحان گرفته نشود تعدادی می گویند امتحان باشد سروصدای بچه ها بلند شده، معلم می گوید:خیل و خب، بس کنید. . . .
شکم در زبان ملکی گالی ( زبان بومیان رشته کوه مکران در جنوب شرق کشور )
امر برای ایستادن، بایست،
اکتفا، بسندگی، بسنده، کافی، مکفی، فقط، بسا، بسیار، زیاد، فراوان، کثیر، متعدد، وس
بس:
دکتر کزازی در مورد واژه ی بس می نویسد : ( ( بس در پهلوی در ریخت وسvas بکار برده می شده است . ) )
( ( نخستین که آتش ز جنبش دمید،
ز گرمیش بس خشکی آمد پدید؛ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 188 )
بس: بس کن
( ( بس! که نامرد و خشک مغزت کرد
رنگِ کافور و مُشکِ لیل و نهار ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۳۶۶. )
واژه ی بس در تاریخ بیهقی به معنی هر گز هم آمده است .
آنچه تقدیر است ناچار بباشد ، در غمناک بودن بس فایده نیست . 《 تاریخ بیهقی دکتر فیاض ص ۵ چ اول ۱۳۸۴》
وس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)