بزه

/beze/

    sin
    misdemeanour
    crime
    guilt
    misdemeanor
    [lit.] sin

مترادف ها

offense (اسم)
توهین، حمله، رنجش، دلخوری، تجاوز، یورش، اهانت، گناه، بزه، تقصیر، لغزش، هجوم، قانون شکنی

sin (اسم)
گناه، عیب، خطا، بزه، حرج، فسق، عصیان، معصیت

guilt (اسم)
گناه، جرم، بزه، تقصیر، مجرمیت

crime (اسم)
گناه، جرم، جنایت، بزه، تبه کاری، تقصیر، بدکاری

misdeed (اسم)
گناه، جرم، بزه، بدکرداری، خلاف، بد رفتاری، سوء عمل

felony (اسم)
جنایت، بزه، تبه کاری، بدکاری، شرارت

misdemeanor (اسم)
گناه، بزه، تخطی از قانون

پیشنهاد کاربران

ضرر زیان دیده
بزه ب و زال با کسره به بندری طفلک، poor
جرم ، گناه ، گناهان خرد و کوچک ، کسی که رفتاری نامتعارف در جامعه دارد که موجب آسیب رساندن به آن می شود.
گرچه در واژه نامه ها، واژه ی �بزه� به معنای عام گناه و �بزهکاری� به معنای گناهکاری آمده، ولی در معنای کنونی و تا اندازه ای حقوقی آن به معنای گناهان کوچک، جیب بری و مانند آن بکار می رود. از همین رو، دزدی های بزرگ و رشوه خواری را دیگر نمی توان تنها یک گناه کوچک ( بزهکاری ) وانمود . . .
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از پی نوشتِ یادداشت �قافیه چو به تنگ آید، پوتین به جفنگ آید!� ب. الف. بزرگمهر ١٦ آذرماه ١٣٩٠
https://www. behzadbozorgmehr. com/2011/12/blog - post_07. html

اثم، خطا، خطیئه، ذنب، گناه، معصیت، تقصیر، جرم، جنایت، حیف، جور، ستم
جرم

بپرس