بری

/bari/

    exempt
    void
    weary
    disgusted
    brie
    (de) voidweary

فارسی به انگلیسی

بری از خطا
infallible

بری از سوء ظن
unsuspected

بری الذمه
clear from obligation, quit, acquitted, discharged

بری الذمه شدن
acquittal

بری الذمه کردن
acquit, to acquit from obligation, to discharge

پیشنهاد کاربران

بری: مبرا
( ( اگر گنج قارون بدست/چنگ آوری
بماند/نماند مگر آنچه بخشی، بَری ) )
یعنی: حتی اگر گنج قارون را بدست آوری هم غیر از آن جزئی که با آن احسان و بخشش می کنی، ماندگار نیست و بعد از مرگ برایت نمی ماند.
پاک از گناه
در تورکی
بری باخ === اینور را با گوشه چشم نگاه کن
beri
اسم کوردی دخترانه مخفف "بیریوان"
یعنی دختری که شیر میدوشد
بی عیب.

بپرس