برگزیده

/bargozide/

    adoptive
    choice
    chosen
    select
    selection
    selected

مترادف ها

favorite (صفت)
محبوب، برگزیده، مطلوب

picked (صفت)
پوست کنده، خاردار، نوک تیز، نوک دار، عمدی، لخت، برگزیده، انتخاب شده، پاک کرده، کلنگ خورده

choice (صفت)
برگزیده

selective (صفت)
انتخابی، برگزیده، انتخاب کننده، گزینشی، گزیننده، گزیده، بهگزین، مبنی بر انتخاب، دارای حسن انتخاب گلچین کننده

select (صفت)
خاص، برگزیده، سره، ممتاز منتخب

chosen (صفت)
برگزیده، منتخب

پیشنهاد کاربران

خبر عالیع
لُبّ
صفوه
یک معنای دیگر داره که در بعضی استانهای مرکزی هنوز مورد استفاده قرار میگیره! برَ گزیده
بر هم به معنی خوبی و محصول و ثمره و غیره، به معنی جدا یا کنار هم معنی میشه که در این صورت معنی دیگر برگزیده کسیست که خلوت و جدا از دیگران گزیده که الان به معنی دیوانه در بعضی استانهای مرکزی بکار برده میشه.
نقاوه
لب . .
انتخاب شده . . منتخب . .
تا کی کشم عتیبت از چشم دلفریبت
روزی کرشمه ای کن ای یار برگزیده ( حافظ )
منتخب، گلچین، ممتاز، زبده، صفی، گزیده، مبعوث، مختار، مرجح، نخبه
بهترین اولین
صفت مفعولی از مصدر برگزیده: منتخب، انتخاب شده، گزینش شده.
دست چین
ممتاز
صفت مفعولی از مصدر برگزیدن: منتخب، انتخاب شده، گزینش شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس