برگرداندن


    turn
    change
    reverse
    to turn off
    to throw up
    vomit
    to reduce
    to invert
    avert
    divert
    return
    puke
    regurgitate
    render
    retrieve
    rewind
    spew
    turnover
    wheel
    to furn
    to change
    to reverse

فارسی به انگلیسی

برگرداندن به پهلو
upset

برگرداندن به خط معمولی
transcribe

برگرداندن به زبان دیگر
translate

برگرداندن به شغل سابق
reinstate

برگرداندن به شهرت سابق
reinstate

برگرداندن چک بی محل
bounce

برگرداندن صفحه
turn

برگرداندن صفحه کتاب
flip

برگرداندن لبه پتو
tuck

برگرداندن لبه ملافه
tuck

مترادف ها

turn over (فعل)
وارونه کردن، تعمق کردن، ورق زدن، غلتاندن، برگرداندن

evoke (فعل)
احضار کردن، بیرون کشیدن، بر گرداندن، فرا خواندن

upset (فعل)
اشفتن، مضطرب کردن، بر گرداندن، اشفته کردن، واژگون کردن، چپه کردن

turn (فعل)
عطف کردن، تغییر دادن، بر گرداندن، پیچاندن، وارونه کردن، تبدیل کردن، خیش زدن، خیش کشیدن، منحرف شدن، معطوف داشتن، چرخ زدن، پشت و رو کردن، تاه زدن، گشتن، گرداندن، معکوس کردن، پیچ خوردن، چرخیدن، تغییر جهت دادن، چرخ خوردن، دگرگون ساختن

avert (فعل)
بیگانه کردن، منحرف کردن، گردانیدن، گذراندن، دفع کردن، بیزار کردن، بر گرداندن

regurgitate (فعل)
بر گرداندن، برگشتن، قی کردن

refract (فعل)
بر گرداندن، شکستن، منکسر کردن

return (فعل)
عطف کردن، بر گرداندن، برگشتن، پس دادن، عود کردن، برگشت دادن، مراجعت کردن

replicate (فعل)
بر گرداندن، تکرار کردن، جور ساختن، تا زدن

reverse (فعل)
بر گرداندن، برگشتن، نقض کردن، وارونه کردن، پشت و رو کردن، واژگون کردن

rebut (فعل)
بر گرداندن، پس زدن، رد کردن، تکذیب کردن، جواب متقابل دادن

blench (فعل)
بر گرداندن، برگشتن، سفید شدن، رنگ خود را باختن، تاخیر کردن، جمع شدن و عقب نشینی کردن

reflect (فعل)
بر گرداندن، تامل کردن، فکر کردن، معکوس کردن، منعکس کردن، بازتابیدن، بازتاب دادن یا یافتن

distort (فعل)
بر گرداندن، کج کردن، پیچاندن، ناهموار کردن، تحریف کردن، از شکل طبیعی انداختن

convert (فعل)
بر گرداندن، وارونه کردن، تبدیل کردن، بکیش دیگری اوردن

vomit (فعل)
بر گرداندن، قی کردن، استفراغ کردن، هراشیدن

translate (فعل)
بر گرداندن، تفسیر کردن، معنی کردن، ترجمه کردن

evert (فعل)
بر گرداندن، پشت و رو کردن

repay (فعل)
تلافی کردن، بر گرداندن، پس دادن، پس دادن به

پیشنهاد کاربران

بخدا هی دکمه هاشو میزنم ولی پیجم برمیگرده نمیدونم بخدا چیکارکنم🥺😔
من زیاد سواد ندارم باید چیکار کنم پیج مو برگردونم میشه کمکم کنید
برگرداندن
منابع• http://@maryaam.0096
ببخش من پیج اول مو همه چیز یادم نمیاد چون خودم درست نکردم بچه هام درست کردم الان نمیدونم چیکار کنم
باز جای فرستادن: عودت دادن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۱۵ ) .
( برگرفته از یادداشت جناب علی باقری )
پس آوردن

بپرس