برپا داشتن


    sustain

مترادف ها

observe (فعل)
گفتن، مشاهده کردن، دیدن، ملاحظه کردن، رعایت کردن، نظاره کردن، مراعات کردن، برپا داشتن

پیشنهاد کاربران

نیرودادن، توان بخشیدن
برپا ساختن
آباد ساختن، آبادان کردن، برافراشتن، نصب کردن، بر پا کردن، برقرار کردن، اقامه کردن، انجام دادن، مجلس کردن
اقامه

بپرس