برهان

/borhAn/

    demonstration
    logical reason
    theorem
    justification
    proof

فارسی به انگلیسی

برهان انی
a priori reasoning

برهان اوردن
adduce

برهان اوری
argumentation

برهان پذیر
demonstrable

برهان خلف
inverse process(in reasoning), reductio ad absurdum

برهان ذوالحدین
dilemma

برهان قاطع ذوحدین
dilemma

برهان لمی
a posteriori reasoning, priori argument

برهان موجز
enthymeme

برهان نمایی
justification

مترادف ها

proof (اسم)
محک، اثبات، نشانه، عیار، برهان، مدرک، ملاک، چرک نویس، گواه، دلیل، مقیاس خلوص الکل

argument (اسم)
اثبات، بهی، استدلال، برهان، مباحثه، مشاجره، نشانوند، مناظره، یک سلسله دلایل قابل قبول

logic (اسم)
استدلال، برهان، منطق، علم منطق

پیشنهاد کاربران

اگرچه {بُرهان} واژه ای با ریشه پارسی است، ولی میتوانیم در پارسی واژه {بَرهان} را داشته باشیم که ساختار آن بدین شیوه است:
1 - پیشوندِ {بَر}:برابر {در، کِنار، سوی} است.
2 - {هان}:که در {نَهان/بَهانه} بِکار برده شده است و برابر {سرچشمه، منبع} است.
...
[مشاهده متن کامل]

از آنجا که {برهان} هَمان {دلیل، منبع، سرچشمه} است، پس این واژه برابرِ {بُرهان} است.
بِدرود!

برابرواژگان هنرهای پنجگانه ( صناعات خمس ) :
فَرنود: بُرهان.
فَرنودیک: بُرهانی.
فَرنودآور: مُبرهِن.
ستیز: جدل.
ستیزیک: جدلیّ.
ستیزگر: مُجادل.
فریب: مغالطه.
فریبیک: مغالطیّ.
...
[مشاهده متن کامل]

فریب گر: مُغالط.
سخنوری: خطابه.
سخنوریک: خطابیّ.
سخنور: خطیب.
سَرواد: شعر.
سَردادیک: شعریّ.
سَروادگو: شاعر.
پارسی توان واژه سازی بالایی دارد: )

دلیل و چگونگی انجام کاری
عربی شده "پروهان" در پارسی است و برابر "چرایی، پشتوانه" است
بدرود!
برهان معرب واژه فارسی �پروهان� و به معنای آشکار و واضح می باشد .
قرینه
برهان: آن چه که با آن حقیقت یا واقعیت چیز مورد اعتراض به صورت غیر قابل انکار تایید یا رد می شود. چیزی که یقین آور باشد.
همتای پارسی این واژه ی عربی، رادهان rAdhAn می باشد که در سنسکریت rAddhAnta می باشد.
دلیل و مدرک
لهجه و گویش تهرانی
برهان
این اسم اینجوری هم معنی میشه:دلیل پنهان
برهان به عقیده بعضی از دانشمندان از ماده بره ( بر وزن فرح ) بمعنی سفید شدن است و از آنجا که استدلالات روشن چهره حق را برای شنونده نورانی و آشکار و سفید میکند به آن ، برهان گفته میشود .
دلیل . . . . فرنود. . . . .
دلیل ، حجت، نیت
برهان:
دلیل، نیت، حجت
برهان از ریشه واژه پارسیگ ساسانیه وهان'ورهان'بهان' میباشد
واژه بهانه به مینش دلیل نیز از این ریشه است
این واژه ها همه پارسی هستند
برهان یعنی دلیر، شجاع ، قاطع
اثبات
برهان ریاضی = اثبات ریاضی
اسم پسر من برهان هست برهان یعنی دلیل محکم برای شناخت خدا/من این اسم رو خیلی دوست دارم وبه پیشنهاد خانم دکتر رها پیشداد برای پسرم انتخاب کردم/هر جا که باشن زنده وسلامت باشن انشاالله
برهان یعنی دلیل قانع کننده
دور ساز و. . .
استدلال
حجت
این واژه ریشه ایرانی دارد و بیش از هفتاد درصد عربی ایرانی است و آنچه را که ما عربی می پنداریم ، بیشترشان ایرانی هستند مانند قاضی قوه خدمت و . . .
دلیل منطقی، ازالقاب حضرت مهدی
علاوه بر تمام معنی که در لغت نامه ها امده به معنی صادق معنی میکنم
رها کن
من این اسمو خیلی دوست دارم و معنیش دلیل محکم هستش . . . . با سپاس
دلیل
پروهان، آنچه که روشنگر است. آمده از زبان پهلوی
برهان، نوعی استدلال است که صورت آن از شکل های معتبر قیاس خصوصا شکل یکم و مادهٔ آن هم باید از قضیه هایی تشکیل شود که درستیشان قطعی باشد. [۱]
انواع برهان
برهان لمّی
اگر در برهان از علت به معلول پی برده شود به آن لمّی می گویند. مثلا یک پزشک در یک روستا به پشه مالاریا بر می خورد و در می یابد که بیماری اهالی آن روستا از پشه مالاریا است.
...
[مشاهده متن کامل]

برهان انّی
اگر از معلول به علت پی برده شود به آن برهان انّی می گویند. مثلا یک پزشک از سرفه های خشک بیمارش پی می برد که او بیماری او سل است. بر هان شبیه ان یا شبیه لم برهانی است که در آن از احداالمتلازمیتن به دیگری پی می برند مانند برهان صدیقین[۲]
پانویس
↑ روح الله عالمی. منطق. چاپ دوم. تهران: شرکت چاپ و نشر کتاب های درسی، ۱۳۸۹.
↑ نهایه الحکمه علامه طباطبایی
از ویکی پدیا

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٩)

بپرس