برنا

/bornA/

    mature
    pubescent
    young
    youth
    youthful

مترادف ها

young (صفت)
جوان، تازه، بچگانه، نوین، نورسته، برنا

پیشنهاد کاربران

بُرنا ؛ بارنیا ، بار ، ابر ، باران ، باردهنده ، دارای بار و بارتری یا برتری ، بارتر ، پُربارتر ، برتری ، بارتری ، بارود یا باروت به معنی پُربار و. . .
درک بهتر کلمات مذکور مرتبط با مطلب تحلیل شده در مورد کلمه ی بارود و برید؛
...
[مشاهده متن کامل]

کلمه ی برید دارای دو مسیر متفاوت با دو معنای متفاوت در ایجاد این کلمه در قانون و قواعد ایجاد کلمات می باشد.
کلمه ی برید از یک زاویه به معنی بُردَن دارای معنا و مفهوم می باشد به طوری که از این کلمه در زمانه ی ما در اتوماسیون اداری برای نامگذاری بر روی یک نرم افزار جهت بُرده شدن نامه در نرم افزار بَرید در حال استفاده امروزی می باشد.
و از یک زاویه ی دیگر به معنی برودت و سرما دارای معنا و مفهوم می باشد
در جریان سیال مفاهیم کلمات در آبراه ترکیب و متارکه یا تفریق و مرافقه ی حروف، گاهاً کلماتی ایجاد می گردند که دارای یک شکل آوایی و نگارشی شبیه به هم می باشند ولی با توجه به مسیر ایجادشان دارای دو یا چند معنای متفاوت می باشند.
مانند کلمه ی داد در شعر زیر با سه معنی متفاوت ؛
فلک داد و فلک داد و فلک داد
فلک مُلک سلیمان را داد بر باد
سلیمانی که حکم بر باد می کرد
خودش می دید که تختش را می برد باد
در این شعر کلمه ی داد به سه معنی دادن در اصطلاح داد و ستد و داد به معنی فریاد و داد به معنی دادگستری دارای معنا و مفهوم می باشد.
بر همین مبنا باید دید در جمله بندی کلمات دارای چه بار معنایی می باشند تا به مسیر ایجاد کلمه پی ببریم
برید ؛ برودت ، کم بار ، سرد ، کم انرژی ، گرماگیر ، بی بار
باروت ؛ دارای بار زیاد ، پُربار ، بار دهنده ، انرژی زا ، حرارت زا
متضاد انطباقی کلمه ی باروت کلمه ی برید و برودت به معنی کم بار و سرد و کم انرژی و بارگیر و گرماگیر می باشد.
مترادف انطباقی برای کلمه ی باروت کلمه ی بِرنِر با ترجمه و برگردان به زبان فارسی به معنی مشعل به معنی باردهنده و باررسان و گرم کننده و گرماده می باشد.
درک بهتر مطلب فوق مرتبط با تحلیل و تفسیر کلمات هم خانواده با کلمه ی بار و بال در متن زیر تبیین شده است ؛
بُرنا ، بارنیا ، بارنی ، بارنین ، بِرنی ؛ بسیار پُربار و بار دهنده ، نیرو رسان ، انرژی دهنده
مفهوم بار دادن و باررسانی در عالم هستی منتج به بَرآمدن و بَرآمده شدن و بارآمدن و بارتر شدن و پُربارتر شدن به معنی برتر شدن و پُربارتر شدن و بروز کردن و بارز شدن می شود.
باری تعالی ؛ دارای بار و برتری و بار دهنده ی برتر و متعالی
باری ؛ دارای بار
در صنعت به الکترودهای جوشکاری باری و به میله گردها Round bar گفته می شود.
burner ؛
در زبان انگلیسی با ترجمه ی فارسی کلمه ی بِرنِر با نگارش و صورتگری حروف به صورت burner به معنی مشعل رایج و برگردان شده است.
تعریف مشعل برای کلمه ی بِرنِر یک تعریف موازی و غیرانطباقی با مصدر کلمه ی برنر می باشد.
اگر بخواهیم یک تعریف انطباقی بر مبنای مصدر و بن واژه برای کلمه ی بِرنِر داشته باشیم کلمات ( باردهنده ، باررسان به معنی انرژی دهنده و نیرو رسان ) قابل ارایه می باشد.
مفهوم کلمه ی بِرنِر مرتبط با کلمات هم خانواده در متن زیر تحلیل و تبیین شده است ؛
این کلمه با ریشه ی بار در کلماتی مثل ؛
( ابر ، بار ، بارنیا ، بُرنا ، باران ، عبور ، باری تعالی ، بِرنِر ، باراد ، پُربار تر ، بارتر ، برتر ، باریک به مفهوم کم بار ، برکه، برکت ، باروت ، برید ، باربد و. . . )
قابل مشاهده است.
اصطلاح بَرَنده شدن و بِرَند در اجناس و کالاهای تبلیغاتی نیز منشعب از کلمه ی برتری با ریخت قبل تر آن بارنده و بارانده به معنی دارای برتری و پرباری و پُربار بودن و بار دهنده بودن می باشد.
برادر ؛ براتر ، باراتر ، برتر ، دارای برتری ، باردهنده و ایجاد کننده ی برتری
بریتانیا ؛ سرزمین برتر و دارای برتری
وَبال ؛ اصطلاح وَبال شدن با ریخت وَبار شدن در زمانی دارای کاربرد می شود که بار کسی بر روی دوش کس دیگری نهاده شود.
وبال شدن یعنی وبار شدن به معنی بارگذاری دارای معنا و مفهوم می باشد.
حرف ( ل ) و ( ر ) در قانون و قواعد ایجاد کلمات در پهنه ی واژگان و دریای لغات در قانون قلب ها که نماد وجود انرژی در ساختمان کلمات در ابعاد کاربردی مختلف قابل تبدیل به همدیگر می باشند.
بالشت ؛ بار شده ، دارای بار و بالا آورنده
بالین و بالشت ؛
اگر از زاویه ی قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر جهت ایجاد کلمات در ابعاد کاربردی مختلف به دلیل نقطه و محل مشترک صدور آوا از ابزارهای کلامی واقع شده در دهان به حرف ( ر ) در کلمه ی بار نگاه کنیم حرف ( ر ل ) قابل تبدیل به همدیگر می باشند.
یعنی عینیت و انطباق مفهوم کلمه ی بار در عالم هستی باعث بَرآمدن و بارآمدن و بالا آمدن می شود. به عنوان مثال کلمه ی بالشت که به عنوان یک بالین ، کیسه پارچه ی دارای بار می باشد باعث بالا آمدن سر انسان به عنوان بالین در زیر سر هنگام خوابیدن می باشد.
بالینی که با گذاشتن سر بر روی آن نه تنها سر انسان را به لحاظ فیزیکی بالا می آورد بلکه بال تفکرات انسان را نیز به پرواز در می آورد و بالا می برد.
باریک ؛ در این کلیدواژه حرف ک نماد تصغیر در مفهوم این کلمه به معنی کم بار می باشد.
در قانون مُصَوِّت ها در مورد کلمه ی بار که حرف آ در میان ساختمان کلمه ی بار باعث ایجاد زیاد بودن و تعالی، در مفهوم کلمه می شد حرف مصوت ( ی ) با جانمایی در میان دو حرف ( ب ر ) کلمه ی بیر به معنی کم بار قابل مشاهده می شود. مثل کلمه ی زیک و زاک یا قیل و قال یا زیپ زاپ یا بیر بار یا بارود با ریخت باروت و برید یا داز و دیز و. . .
کلمه ی بیر که در زبان ترکی به عنوان عدد یک و شروع شمارش اعداد استفاده می شود از جهت کم بارترین عدد کامل در شمارش اعداد استفاده می شود.
باراک ؛ در این کلمه علاوه بر حرف مصوت تعالی بخش آ ، افزونه ی حرف ک به عنوان نماد کامل بودن در مفهوم این کلمه نقش آفرینی می کند.
یعنی دارای بار کامل یا پُربار
بِرکه ؛ منشعب از کلمه ی بار به معنی حوضچه ی کم بار و باریک
در این کلمه که با تعریف حوضچه ی کم آب می باشد مصوت حرف ( ِ ) شرایط بخشنده بودن برکه را به ما می رساند یعنی مفهوم بخشندگی و چیز کمی را از خودش جهت بخشیدن به ما ایجاد می کند به معنی حوضچه ای که آب کمی به ما می دهد.
بَرکت ؛ باراک شدن ، بَرآمدن ، به بار آمدن ، برآمده شدن ، پُربارتر شدن ، بارتر شدن ، برتر شدن ، وَرآمدن ، وَرزآمدن ، ورزیده شدن
در این کلمه منشعب از کلمه ی بار ، مصوت حرف ( َ ) مفهومی که دارد برای ما و مربوط به ما می شود یعنی ما بر اساس بخششی که چیزی دارد باعث برآمدگی و باراک شدن می شویم.
یعنی تفاوت مُصَوِّت ( َ ) و مُصَوِّت ( ِ ) در ابتدای ساختمان کلمات، حرف ( َ ) شرایط ما را نشان می دهد مثل چَپ در چَپاول و حرف ( ِ ) شرایط طرف مقابل مثل چِپ در چپال با ریخت جبال به معنی کوه از جهت بخشنده بودن آن می باشد. یا در کلمه ی جِپَن از جهت چپوندن نور در اقلیم آن منطقه تحت عنوان سرزمین جاپان به معنی تابان می باشد. اما در کلمه ی چَپَن که به عنوان چکش مخصوص جوشکاری معروف می باشد به عنوان ابزاری که ما می توانیم توسط آن گل جوش را از سطح جوشکاری بچاپیم یا چپاول کنیم. هرچند مُصَوِّت ( ُ ) نمایانگر یک فرآیند برای گرفتن و دادن یا داد و ستد می باشد مثل کلمه ی جُبّه که به پوسته ی زمین گفته می شود یا در قدیم الایام به کُت گفته می شد. مصوت ( ُ ) در کلمه ی جُبّه از جهت گرفتن گرمای بدن و بازگرداندن گرما به خود بدن می باشد.
هر چند در جمله سازی این مفاهیم دچار تغیراتی می شود. اما از جهت نام سازی مصوت ها نقش کلیدی از خودشان در کلمات نشان می دهند.
بایر ؛ زمین بی بار و بدون حاصل

ساده لوح به جوان نادانا برپیر دل برنا ترجیح میده.
پسوند �ا� در زبان فارسی کم کاربرد شده، باری ( در صورتی که ) با افزودن آن به واژه هایی، زبان فارسی بسیار غنی تر میشود، واژگانِ بسی کوتاه تر، خوش آواتر و کم هجی تر در سنجه با دیگر واژگان هم چم ( هم معنی ) فارسی ساخته می شود ( نمونه: توانا به جای توانمند، آفرا به جای آفریننده ) و نیز از وام گیری واژه های خاص از زبان های دیگر بی نیاز میشود
...
[مشاهده متن کامل]

نمونه هایی از واژگانی که میتوان به آنها پسوند �ا� را افزود.
بنگرید؛ زیر، واژگانی که در پرانتز آمده اند عربی اند اما اگر به واژگان فارسی آورده شده پسوند �ا� دهیم، زبان فارسی از وام گیری این واژه ها بی نیاز خواهد بود
مانا➡️ جاودان
میرا➡️ میرنده، ( فانی )
نامیرا➡️ نامردنی، زیستنده بی پایان، ( فناناپذیر )
دارا➡️ دارنده، ( صاحب مال )
زایا➡️ زاینده، ( خلاق )
برنا➡️ جوان
دانا➡️ داننده، ( عالم )
توانا➡️ توانمند، ( مقتدر )
پایا➡️ پاینده، ( مستدام )
بایا➡️ بایسته، شایسه، بهتر، ( لازم ) ، ( الزامی )
روا➡️ فراخور، ( مستحق )
آفرا➡️ آفریننده، ( خالق )
سازا➡️ سازنده، ( صانع )
مانا➡️ ماندنی، جاوید، ( لایزال ) ، ( دائمی )
کارا➡️ کارآمد، ( مؤثر )
کوشا➡️ کوشنده، سخت کوش، ( ساعی ) ، ( پرتلاش )
پویا➡️ پوینده، رَوَنده، سرزنده، پرجنبش، ( فعال ) ، ( متحرک )
جویا➡️ جوینده، جستجوگر، کنجکاو، ( متجسس ) ، ( مفتحص )
گیرا➡️ گیرنده، ( جذاب ) ، ( قابض )
یکتا➡️ یگانه، بی همتا، ( وحید ) ، ( بی نظیر )
رانا➡️ رَوَنده، رهسپار، ( ذاهب )
والا➡️ بالاتر/ترین، بلندپایه، ( شامخ ) ، ( بلند مرتبه )
بینا➡️ بیننده، ( بصیر )
شنوا➡️ شنونده، ( سامع )
نیوشا➡️ سروش، ( سمیع )
نوشا➡️ بهنوش، گوارا
گویا➡️ گوینده، سخنگو، نشانگر، ( قایل ) ، ( صریح ) ، ( بیانگر )
شیوا➡️ روان، رسا، ( فصیح ) ، ( بلیغ )
نیکا➡️ پسندیده، خوشا، خوش باد
زیبا➡️ زیبین رو، زیبنده رو، خوش چهر، وسیم، ( جمیل )
دلارا➡️ آرایشگر/آرامگر دل، دلبر، دلربا، نگار {نگارگر دل}، ( معشوق )
فرزا➡️ فرزانه، بخرد، ملا، فرهیخته، ( حکیم ) ، ( ادیب ) ، ( عاقل )
اهورا➡️ هستی بخش، خدا، ( الله♥️ )
هوشا➡️ باهوش، آگاه
ژینا➡️ داننده، دریاب، دریابنده، ( فهیم ) ، ( مُدَرِّک ) ، ( ادراک گر )
سرا➡️ دار، کاخ، خانه، کوشْک، ( بیت ) ، ( قصر ) ، ( منزل )
افزا➡️ افزاینده ( مانند مهرافزا )
آرشا➡️ سپند، ( مقدس )
شیدا➡️ پرشور، شیفته، آشفته، سرگشته، ( حیران ) ، ( مجنون )
و. . .

منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
برنابرنابرنابرنا
در پهلوی اپرناگان و اپورناگان نوشته اند
پرنا جوان = جوان بالغ
اپرنای رهیگ= کودک نابالغ
مفاسکدگصد
برنا: سنسکریت: پورنه purna و ناریک ( مونث ) آن پورنا purnā ( پُر، رسیده، کامل ) ؛ اوستایی: پره نایو perenāyu؛ پهلوی: پورنای purnāy با همان معنی سنسکریت.
با ضم یا با فتح اول در پهلوی اپرنای بوده مرکب از ادات نفی و پیشاوند پر و لفظ نای به معنی زمان، و این لفظ در اوستا به کسی اطلاق شده که تازه به سن بلوغ رسیده و در فارسی دری مطلق به جوان اطلاق شده است پرنای به معنی بالغ کامل و اپرنای به معنی غیر بالغ است
واژه برنا
معادل ابجد 253
تعداد حروف 4
تلفظ bornā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، صفت ) [پهلوی: apurnāy, apurnāk، مقابلِ پیر] ‹برناه، برناک›
مختصات ( بُ ) [ په . ] ( ص . )
آواشناسی bornA
...
[مشاهده متن کامل]

الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار

هم معنی پیر
کسی که جوان است
شاداب و سلامت
برنا
a - parnayu به معنی نا پر ( por، بالغ ) یا نا پیر میباشد
در اوج غرور
جوانسال
جوان، شاب؛مقابل پیر
جوان، شاب، فتا، نوجوان، خوب، ظریف، نیک
جوان . . . دل شاد داشتن . . . جوانی. . . . .
برنا:جوان
متضاد :پیر
برنا :
دکتر کزازی در مورد واژه ی برنا می نویسد : ( ( برنا در پهلوی اپرنای apurnāy و ابرنای aburnāy بوده است . در آن " ا "پساوند نفی است و پرنای به معنی مرد بالغ؛ پس " اپرنای " به معنی نوجوانی است که هنوز به مردی و بلوغ نرسیده است . برنا در پارسی ، در ریخت " بَرْنا " به کار رفته است ) )
...
[مشاهده متن کامل]

توانا بُوَد هر که دانا بُوَد ؛
ز دانش، دل پیر برنا بُوَد .
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 179 )

برنا به معنی دلاور هم هست توی اشعار اسم قشنگ و با معنی هست
برنا یعنی جوان
ضد پیر
برنا ساخته بر دو واژه بُرن به چم برش و پسوند آ به چم نسبت است پس برنا به چم برنده هم است
جوان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)