برملا

/barmalA/

    public
    flagrant
    notorious

فارسی به انگلیسی

برملا کردن
blazon, expose, publish, reveal, show, unearth, unfold

مترادف ها

flagrant (صفت)
زشت، اشکار، انگشت نما، وقیح، برملا

پیشنهاد کاربران

شکسته شدن ناموس ؛ آشکار شدن راز. برملا شدن سر : اگر من [ که شه ملکم ] این معنی [ توقیر و احترام نسبت به تو ] پیش لشکر با تو کردمی ناموس تو شکسته شدی و ترا از این لشکر رنج رسیدی [ یعنی : لشکر پی می بردند
...
[مشاهده متن کامل]
که تو اسکندر هستی و رسول نیستی ]. ( اسکندرنامه ، نسخه خطی ) . امیر حاجب قماج را بفرستاد تا غلام را از حرم [ خلیفه ] بدرآورد و خلیفه مقتدی بود، ده هزار دینار میداد تا ناموس نشکند نپذیرفت و غلام را قصاص کرد. ( راحة الصدور راوندی ) .

برملا bar mela
هویدا ، علنی ، آشکار ، نمایان ، ضرب المثل شهربابکی که میگه ؛ سر کل زیر کلای ه ، چش کور رو ور ملای ه ، یعنی سر کچل رو میشه زیر کلاه پنهان کرد ولی چشم کور رو نمیشه پنهان کرد
بر ملا
به معنی آشکار کردن ، پرده از چیزی برداشتن و آشکار کردن ، روشن ساختن ، شفاف سازی کردن ، دروغ کسی را ثابت کردن ، رسوا کردن کسی

بپرس