برف فیلمی به کارگردانی مهدی رحمانی و نویسندگی حسین مهکام و مهدی رحمانی محصول سال ۱۳۹۲ است. • رؤیا تیموریان • افشین هاشمی • محمدرضا غفاری • آناهیتا افشار • رابعه مدنی • مینا ساداتی • میلاد کی مرام • شیرین یزدان بخش سی و دومین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر
برف barf در اوستایی: وفره vafra ( خوشبخت کننده ) ؛ در سغدی: وفرا vafrā؛ در پارتی، مانوی و پهلوی: vafr با همان معنی اوستایی است.
برف:ورف، وفره، وفر، وپر، ژاله، وییَر نامهای دیگر برف در پهلوی و. . .
واژه برف معادل ابجد 282 تعداد حروف 3 تلفظ barf نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [پهلوی: varf] ‹ورف› مختصات ( بَ ) [ په . ] ( اِ. ) آواشناسی barf الگوی تکیه S شمارگان هجا 1 منبع واژگان مترادف و متضاد فرهنگ لغت معین فرهنگ کوچک زبان پهلوی
کردی جنوبی: وَفر=wafr کردی مرکزی:بَفر=bafr
قره قره کردن در حلق بخاطره صدایه قررر که در تهه حلق ایجاد میشود هستش توروخدا دیگه ریشه یابی نکن مثلا در هنگام خستگی میگم پوف!! حتما به معنای پوفکه!!! یا خرو پوف در خواب به معنایه خورشیده حتما بعضی واژه ها از صدا ساخته شده تورو خدا نکنینننن
برف سنگسری ورف ( weref ) برف چه آرام می بارد چه دل آرام می بارد داند که با باریدن خیر فراوان می آرد با باریدن بر تاج کوه خیر در بهاران می آرد با باریدن برف بر کوه و دشت حیات اسان می آرد ... [مشاهده متن کامل]
این چه سریست که آن سان می بارد بعد از هر باریدن برف باد وطوفان برف را به جریان می آرد برف در دره ها و جان پناه انباشه در بهاران اب جریان می آید این چه اسراریست از طرف کردگار این جریان آن سان می آید پارسی هر جریان از سوی کردگار رازیست که دانایان میداند این نظم عجایب خلفت است که آن سان می اید
چادر احرام . [ دَ / دُ رِ اِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه است از برف . ( آنندراج ) : از پشت کوه چادر احرام برکشدبر کتف ابر چادر ترسا بر افکند. خاقانی . کعبه ز آتش ساز چون بر فرق کوه چادر احرامیان پوشیده اند. خاقانی .
فرش عاج . [ ف َ ش ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایت از برف که روی زمین را سفید کرده باشد. ( از برهان ) .
در فارسی میانه به برف:سنزاگ ( Snezag ) می گفتند و در زبان های دیگر لهستانی : Śnieg روسی : Снег ( Sneg ) آلمانی : Schnee انگلیسی : Snow فرانسوی : Neiger اسپانیایی : Nieve ایتالیایی : Neve لاتین : Nix دانمارکی : Sne بلاروسی : Снег ( Snieh )
ترکی: قار
در زبان لکی یا پهله یا همون پهلوی به برف ویر می گویند دوست عزیز هم اشاره فرمودن در زبان پارتی ویفر گفته می شود
برف درزبان تُرکی= ( ( قِرقیز ) ) دلیل اثبات: قِر= آب سرد ، شاهدمثال: قرقره کردن یعنی آب را در حلق گرداندن. و همچنین قیز= توده انباشته بنابراین قِرقیز= توده انباشته آب خیلی سرد شده ویخ زده منجمدبصورت بلورهای سفید= برف زمستانی. ... [مشاهده متن کامل]
البته برخی ترکها این مساله را قبول ندارند زیرا در زمان خلافت ابوبکر زنی بنام قرقیزه حاکم گرجستان بوده وبه خاطر همین دریای سیاه را قرقیزه می نامیدند. یعنی با برداشت غلط ازنام این زن چنین رواج یافته که قرقیز مصداق آب است واز اینکه در زبان ترکی، سیاه = قرا ، با یک استنباط اشتباهتر دریای قرقیز را دریای سیاه نامیده انداحتمالاً به این دلیل که آن زن ، دختری سیاهپوست واحتمالاً عرب بوده ونام اصلی خود را فاش نکرده و دریای سیاه بخاطر او بحرالاسود نام گرفته است. درزبان باستانی ایران به برف تازه وسپید درحال باریدن ، ( ( تولیده ) ) می گفتند و کلمه تولید که جنبه زایش وافزایش غیر حیوانی دارد ازهمین کلمه گرفته شده است.
نوعی از بارش که بیشتر در مناطق سردسیر اتفاق می افتد و علت آن دمای زیر صفر هنگام بارش است.
ثلج. . . بشک. . .
هل تاک
برف: در پهلوی وفر wafr بوده است . این ریخت هنوز در کردی کاربرد دارد. بیسکویت ویفر یعنی بیسکویتی که مثل برف ترد است. ( ( همه موی و اندام او همچو برف ؛ ولیکن به رخ سرخ بود و شگرف ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص383. )
فرش عاج کنایه از برف
برف چال ( Snow field ) : [اصطلاح کوهنوردی] پهنه برف ، چاله های کم عمق در نواحی کوهستانی و سرزمین های پرفراز که برف در آن انباشته شده و دارای سطحی تقریبا هموار هستند. منبع https://sporton. ir
برف گیجه ( White – out ) : [اصطلاح کوهنوردی]حالتی از گیجی که به علت ریزش شدید یا پوشش کامل برف همراه با توفان به انسان دست می دهد و انسان نمی تواند جهت را به درستی تشخیص دهد. منبع https://sporton. ir